📜 دکّانِ «درست»هایی جدید، یا سرایِ پاسداشت و دعوت به وجود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ — می‌گویم: می‌خواهم از اینجا بروم… نه که خیال کنی جسمم را از مکانش خارج کنم و جسمم مدتی نباشد تا شاید مظلوم‌نمایی کنم و آدم‌ها مدام از هم بپرسند فلانی کجاست… گور پدرشان… من جسمم اینجا هست اما دیگر حضور ندارم! — می‌گوید: عه! چرا…؟ اینجا به این خوبی… — می‌گویم: می‌دانی من چه شد که به اینجا آمدم و اینجا را خانهٔ خود دیدم؟ وقتی دیدم اینجا وجود را پاس می‌دارند! و به هستی‌های دروغین تن نمی‌دهند! حاضرند هزار سختی بکشند و حتی سخنی نداشته باشند اما به خود و دیگران دروغ نگویند… — می‌گوید: مگر الآن چنین نیست؟ — می‌گویم: چرا… — می‌گوید: پس چه مرگت است؟! …