سوال271 با سلام و خسته نباشید ۲۱ سال دارم و همسرم ۲۲ سالشونه.یه سال میشه ازدواج کردیم.حدود ۱ سال دوران عقدمون طول کشید.اوایل خوب بود تا یه مشکلی پیش میومد با صبر و حوصله باهم حلش میکردیم تا نزدیکای عروسی ک بحثمون شد برای اولین بار دست روم بلند کرد خودشونم میدونست ک مقصر بوده خب من گذشت کردم تا بعد عروسی خب کتک کاریش زیادتر شد همشم صبر و حوصله به خرج میدادم ولی دیگه از کنترلم خارج شد تا یه بحثی پیش میومد و برخلاف نظرش بود کتک میزد منم کنترلما از دست میدادم چندباری کوتاه اومده بودم فایده نداشته بود منم جوابشا میدادم بیشتر عکس العمل نشون میداد قهر میکردم میرفتم تو اتاق ولی اصلا نیومد دلجویی کنه ۲ یا ۳ روز بعدش طرفم میومد.که حس میکردم الانم بخاطر نیازشونه ک میاد طرفم.واقعا خسته شدم تو دوران عقدم بحثمون زیاد بود الانم ک بیشتر شده.نمیدونم باید چه طوری رفتار کنم.وقتی اعصبانی میشه دیگه هیچی جلودارش نیس بعضی اوقات چند ساعت بعد دعوامون،می رفتم پیشش ک آرومش کنم ولی میگفت حوصله ندارم و حرف نزن الان.چقد باید من کوتاه بیام پس حس و احساس من چی میشه.کلا کم حرف میزنه،دوست دارم از کارش و... حرف بزنه ولی چیزی نمیگه.وقتیم ک میخاییم مشکلمونا باهم در میون بذاریم ک رفعش کنیم تازه دوباره بحثمون باز میشه.نمیگم خودم مقصر نیسم ولی من خودمم کوتاه اومدم تا حدودی.خودمم دیگه نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنین. پاسخ ما 👇 سرکار خانم مشاورخانواده باسلام به نظرم شما به واسطه اینکه خیلی جوون هستین وبی تجربه در زندگی مشترک مشکل در ارتباط گیری درست هستین اینکه نمیدونین چه حرفی رو کجا بزنین کی بزنین وچه جور بگین، بیشتر مشکل نحوه ارتباط گیری ناصحیح هستش ..... دختر خوبم خداوند در قران کریم به مردها میگه ازجنس خودشما برای شما جفتی افریدم که (لتسکنوا الیهاست)یعنی مایه ارامش شماست شما لباس انها وانها لباس شما هستند عزیزم یه زن واقعا باید رامشگر باشه مردها بیرون میرن تو اجتماع ،سر کار ،مشکلات بد اقتصادی نبود خیلی چیزها ،خجالت زن وبچه ها که نتونه خواسته هاشون رو براورده کنه از تمام ناملایمات ریز ودرشت جامعه به خونه پناه میبره درواقع به زنش پناه میبره چقدر خوبه درعین حال اینکه زند گیت مرتبه غذای دلخواهش رو براش آماده کردی به ظاهر خودت هم رسیده باشی مرتب واراسته به استقبال همسرت بری بالبخند همدیگه رو به آغوش بکشید دیده بوسی کنید خسته نباشی بگی اگه خریدی کرده ازش بگیری باذوق خریدها رو ببینی وازش تشکر کنی مثلا اینکه خداتورو برام نگه داره که این همه زحمت میکشی برا اسایش من وازاو تشکر کنی باور کن که احساس غرور بهش دست میده وبا امید بیشتری به زندگی دل میده وبیشتر تلاش میکنه بعد اجازه بده یه مدت برا خودش باشه لیوان ابی ،شربتی،چایی...براش ببر کنارش بشین ولی سکوت کن شروع نکن به سوال پیچ کردن ،یا گلگی کردن ،خستگیش که در بره خودش باکمال میل برات حرف میزنه توهم فقط خوب گوش بده وباهاش همدلی کن لطفا یه جاهایی سکوت کن اصلا چیزی نگو خیلی وقتها نشنیده بگیر ویا ندیده بگیر حاضر جوابی نکن حرمت بینتون شکسته شده واگه ا ادامه بدین دیگه غیر قابل تحمل میشه لطفا باسکوت به موقع جلوی این وضعیت رو بگیر اونی َکه ضررمیکنه این وسط تویی لطفا صبور باش هر وقت دیدی قرار دلخوری به وجود بیاد بگو تو فعلا خسته ای بعدا با هم حرف میزنیم تغییر مکان بده خلاصه قًََضیه رو کش نده پر حرفی نکن ماجرا رو تکرار نکن ،اصلا چرا شما باید خوشی خودتون رو حروم دیگران کنید که فلانی بیاد یا نیاد اصلا تو هرچیز از خودش نظر بگیر بزار فکر کنه حرف اول واخر را او میزنه اصلا بگو هرچی تو بگی گاهی بگو چشم به جایی برنمیخوره اگه تو لجبازی نکنی اوهم کوتاه میاد مطمئن باش ،حالا شام نرید بعد شام برید به جایی بر نمیخوره اجازه بده او احساس ریاست ومردی بهش دست بده تومیتونی با مطالعه سوادت روبالا ببری بدونه دانشگاه اصلا کتبی که رابطه همسری رو بهتر میکنه وباعث میشه بهتر بشناسیش بخون مثل زنان مریخی ومردان ونوس و.....اگه تو کوتاه بیای ویه مدت چشم بگی (حتی اگه حق با تو باشه )مطمئن باش اونم کو۰تاه میاد همه چیزدرست میشه یه کم صبوری میخواد تا بتونی همه چیز رو درست کنی اگه امکانش هست دوتایی برید پیش مشاور متعهد تا مشکل حل بشه ... @moshaveronlain 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸