سؤال3⃣2⃣5⃣ 🔺🔻 سلام ببخشید من یه مشکل بزرگ دارم من هروقت مریض میشم شوهرم اصن عین خیالشم نیس یوقت بگم جاییم دردمیکنه اصن هیچی نمیگه یا خودش دارو تجویز میکنه برام میگم بعد زایمانم زانو درد گرفتم طوری بودکه وقتی راه میرفتم انگار زانوم خم میشد میخاسم بیفتم میگه آب بدنت کم شده آب زیاد بخور انقد دکترنبرد که مادرم میگف بیااینور بابا میبرتت حالا میگم قوزک پام دردمیکنه هیچی نمیگه اصن اونوخ یکسره بفکر پوست خاهرشه همش پیگیره ک صورتش جوش نزنه خاهرش گیر داده بود که بره بینیشو عمل کنه اون یکی داداشاش هیشکدوم راضی نبودن همسرمن پیگیرمیشدکه ببرتش دکترخاهرش دوهفته اومد موندخونه ما باهمسرم رفت دکترپوست اونوخ من میگم برم دکترپوست میگه تو هیچیت نیس حتی برا بینی خاهرش تا تهران رف برد پیش دکترکه مشاوره بده بش چرا شوهرای جاریام اینطورنیسن اندازه شوهرمن ب خاهرومادرشون اهمیت نمیدن اولویت زندگیشون همسرشونه همش بفکر قروفرهمسرشونن ولی اولویت همسرمن خاهرو مادرشه اینقدر که بد دهنی و بی حرمتیهاش خصوصا. جلوی بچه آزار دهنده هست برام بقیش کتره چون میدونم مجبورم کنار بیام اما با بی حرمتی هاش نمیتونم اصلا کنار بیام فقط مجبورم سکوت کنم به من میگه وقتی حالم هرابه تو بیا بگو غلط کردم و ...تا من دوباره خوب بشم در این شرایط بدترین تصمیم ها و بچه کانه ترین رفتارها را متاسفانه داره لطفا راهنمایی کنید پاسخ را در اینجا بخوانید 🔻 https://eitaa.com/moshaveronlin