از عشق دل انگیز تو دیگر اثری نیست
از آن همه احساس قشنگت خبری نیست
سرد است نگاه تو دلم یخ زده انگار
از نرگس چشمان تو اصلا اثری نیست
دیروز تو گفتی همه جا با منی امّا
امروز مرا غیر غمت همسفری نیست
کم میشوم از خاطره های تو و یعنی
پشت شب تاریک غروبم سحری نیست
میخواست دلم سوی تو پرواز کنم… حیف
شوقی هم اگر بود دگر بال و پری نیست
بی چاره و آواره و پرخون شده این دل
سهم دلم از عشق به جز در به دری نیست..