📜
#خاطره_خانوادگی_مصطفای_شهید
💌 عکسهایی که مثل بنزین است
📝 مادر شهید کتاب جسارت علیه دلواپسی
روزهای اول نمی توانستم علی را ببینم، سعی می کردم که نگاهم روی صورتش نیفتد چون یکسره نگاهم می کرد.😔
ما در هیچ مراسمی علی را در خانه نگه نداشتیم.
یک ماه اول از این خانه به آن خانه می رفت تا گریه و زاری ها را نبیند. فقط کافیست که ببیند صدای من می لرزد، میدود بیاید بغلم ببیند که چه خبر است.💔
همسر مصطفی می گوید: من نگاه به چشمان شما که می کنم یاد مصطفی می افتم و چشمانش را در چشمانت میبینم و آرام می گیرم کاری از دست من برنمی آید که برایش بکنم.
وقتی عکس هایش را با مصطفی نگاه می کنم آتش می گیرم، عکس هایی که از ته دل خندیده است.
💫
@MostafaAhmadiRoshan