🌹یک شب هراسان از خواب پرید. نفس نفس می‌زد. بچه‌ها را جمع کرد و گفت که بچه‌ها من خواب حضرت رقیه(س) را دیدم. همه ما به صف شده بودیم تا خانم برای بازدید بیایند. حضرت آمد و من و مجید قربانخانی و مرتضی کریمی و محمد آژند و مصطفی چگینی و چند نفر دیگر از بچه‌ها را جدا کرد و گفت شما یک قدم جلو‌تر بیایید، ما با شما کار داریم... 🌹فردای آن روز همه آنهایی که حسین نام برده بود شهید یا مفقودالاثر شدند. حسین چند روز مانده به هر سال، کارت پستال‌هایی درست می‌کرد و برای شب‌عید در بهشت زهرا(س) به جای عکس شهدا نصب می‌کرد. "شهید حسین امیدواری" کانال مشتاقان شهادت🌷 https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd