دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ به منزل ساده و بی تکلف وبی توقع و با صفای پدر و مادر مهربان و عاشق محمد صادق رضایی ۱۷ ساله رفتیم ،گویی در کاخی بودیم که فرشته ها در آن در رفت و آمد بودند. لحظاتی که در آنجا بودیم ،پدر شهید از بستر بیماری بلند شد ودلش شاد شد،برای ما از اسارت محمدصادق توسط گروهک کوموله گفتند، اینکه بعد از دستگیری اطلاعات گردان را خورد و از لو رفتن عملیات جلوگیری کرد.اینکه تنش را باسیگار سوزاندند،دنده هایش را خرد کردند و دندانهای جلویش را شکستند... پول میخواستند...تا فرزندش را آزاد کنند... و مادر که از مهربانی و بی تکلفی فرزندش گفت... شهدا زنده اند... این ماییم که مردگی می کنیم ...زنده باشیم ،شهید باشیم... که اگر شهید نشویم حتما خواهیم مرد. https://eitaa.com/joinchat/2080506200C2b10edae10 🔴گروه مطالبه گران قائمشهر🔺🔺