🟩 وجود نازنین و مقدس امام سجاد علیه‌السلام امامت ایشان از سخت‌ترین دوران امامت ائمه بود. ۳۴ سال امامت کردند، در کربلا ۲۳ساله بود تا ۵۷ سالگی دوران امامتش بود که بسیار دوران سختی بود. 🟨 امام سجاد سه کار باید انجام می‌داد: 1. یک جامعه منحط و سقوط کرده بود از جهت اخلاقی و فرهنگی که می‌نویسند در مکه و مدینه که دو شهر مذهبی بود بزرگ‌ترین رقاصه‌ها و آواز خوان‌ها آنجا بودند که صادرات می‌کردند به جاهای دیگر، خلفای بنی‌امیه آن‌قدر عیاشی ولخرجی و بی‌بندوباری داشتند که مردم را به همین سمت کشیدند. امام سجاد باید این جامعه سقوط کرده از لحاظ فرهنگی را رشد بدهد. امام سجاد که نمی‌تواند شاگرد بگذارد، مثل امام صادق و امام باقر. امام سجاد را نمی‌گذاشتند تکان بخورد تحت‌نظر دائم بود. حضرت در قالب دعاها و مناجات‌ها معارف شیعه را ترویج کرد. 2. کار دوم امام سجاد علیه‌السلام این بود که شاگرد تربیت کند کادرسازی و نیروسازی بکند در روایت داریم: اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَةً. (. بحارالانوار جلد ۷۱ صفحه ۲۲۰) بعد از شهادت امام حسین ۳ نفر بیشتر نماندند که اسم برده شده غیر از خود اهل‌بیت که سه تا پنج نفر بیشتر نبودند، تا آخر جان پای اهل‌بیت ایستادند: مثل ابوحمزه ثمالی، ابوخالد کابلی، یحیی ابن ام طویل. خود امام سجاد فرمود ۲۰ نفر بیشتر در مکه و مدینه محب ما نیستند. امام سجاد باید شاگرد تربیت کند یار درست کند. کار دوم امام سجاد همان کادرسازی و نیروسازی بود. 3. کار سوم این هست که پیام عاشورا را به گوش تاریخ برساند، همانی که حضرت زینب هم همین رسالت را داشت امام سجاد با خطبه‌هایی که خواند به‌خصوص خطبه شام معروف: أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. (. بحار الأنوار ؛ ج 45 , ص 114) که کاخ یزید را لرزاند، شروع کردند پیام کربلا و سیدالشهدا را به گوش تاریخ رساندن. @motaqin بعد هم سخنرانی‌ها و جاهایی که حضرت زینب و امام سجاد می‌رفتند مردم را آگاه کردند که چه فاجعه‌ای رخ‌داده و دشمن اهل‌بیت چه آدم‌های خبیثی هستند. امام سجاد علیه‌السلام با گریه و اشک، ۳۴ سالی که امام سجاد امامت کرد گریه‌اش خشک نمی‌شد اشکش خشک نمی‌شد با هر بهانه‌ای گریه می‌کرد. سفره برایش می‌انداختند آب را می‌دید گریه می‌کرد، غذا می‌آوردند گریه می‌کرد، عمه‌هایی که در کربلا بودند را می‌دید گریه می‌کرد. یک‌مرتبه حضرت ام البنین حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را که یک پسر داشت به نام فضل لباس بچگی‌های حضرت ابوالفضل را تنِ بچه حضرت ابوالفضل کرد دستش را گرفت آورد، وقتی امام سجاد او را دید به‌قدری گریه کرد انگار عمو جانش ابوالفضل را یک‌بار دیگر دارد می‌بیند. گاهی از یک کوچه رد می‌شد می‌دید قصابی می‌خواهد گوسفندی را ذبح کند حضرت می‌آمد جلو می‌گفت: آقا به این حیوان آب دادید؟ او می‌گفت پسر پیغمبر ما مسلمان هستیم خودمان می‌دانیم به حیوان قبل از ذبح آب بدهیم. امام سجاد می‌فرمود خودم دیدم کسانی که ادعای مسلمانی می‌کردند بین دجله و فرات پدرم برادرم و ۱۷ نفر از خوبان ما را سر بریدند بدون اینکه آب بدهند. @motaqin