نقل هست در یکی از جنگ ها نادر شاه افشار در میدان جنگ سرباز جوانی را دید که با تمام توان شمشیر میزند و خستگی ناپذیر بود . او از جنگیدن ان جوان متعجب شد بعد از پیکار جوان سرباز را خواست و به او گفت تو بسیار سر سختانه و با انگیزه میجنگی سر ان چیست ؟ جوان رو به نادر گرد و گفت وقتی تو را میبینم با این که پادشاه و فرمانده لشگر هستی پیشاپیش بقیه و با تمام توان با تبرت میجنگی و ترس از کشته شدن نداری غیرتم قبول نمیکند کم فروشی کنم اکنون با وجود پزشکیان که پیر مرد فراموش کاری هست و توانایی سخن گفتن و حتی خواندن از روی برگه را هم ندارد و هیچی بلد نیست و هیچ فهمی از جایگاهی که در ان است ندارد انتظار داریم ملت پشت سر همچین ادمی فداکاری کند !!! او خواسته یا ناخواسته امده تیر اخر را بزند @motaqin