امشب توفیق داشتم مسجد مقدس جمکران نایب الزیاره همه ی دوستان باشم. در هنگام خروج از مسجد یک پسر نوجوانی توجه ام رو جلب کردم نزدیکش شدم و از این آقا پسر نوجوان پرسیدم نذر خاصی داری که دیدم زیاد تمایل به گفتن نذر و نیتش ندارد. صحبتم رو باهاش ادامه دادم که گفت با چند تا از رفقاش سه سال است که در این مکان کفش زائرهای مسجد مقدس جمکران و عاشقان امام زمان عج را واکس می زند به یکباره فکر کردم حتما وابسته به مسجدی یا پایگاه بسیجی و یا هیئتی است که وقتی ازش پرسش کردم گفت نه فقط رفاقتی با دوستهام می آییم گفتم پول واکسها رو از کجا می آوری که گفت خودمون می خریم. این نوجوان من رو دیوانه کرد با خودم گفتم چی میشه یک نوجوان تو این سن و سال و با این جنگ ترکیبی و جنگ نرم و ...این قدر عاشق میشه که تنها به این نکته رسیدم ملتی که حسینی است و امیدوارانه منتظر است و این دو همواره با امامت و و ولایت هدایت می شود هرگز راهش را گم نمی کند. من با کاپشن و هدبند و پاهای یخ زده و دستهای یخ از این پسر جدا شدم اما دلم پیشش موند. بیایید بیش از قبل فرزندانمان را حسینی و مهدوی تربیت کنیم و با عطر ولایت آنها را امیدوارانه بیمه کنیم. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 🕊🎋🌷🍃🌸🍃🌷🥀🕊