هوالحی 🔸 خاطرات مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری در جستجوی استاد سلوکی 📌قسمت ششم مانده بودم چکار کنم. آخر سر گفتم نه من نمی‌آیم و از این دریا صرف نظر کردم. خدمتشان خواب را نقل کردم. از قیافه‌شان فهمیدم که ناراحت شدند که چرا من دل کندم. چون تعبیرش خوب نبود برای من. آن اقیانوس توحید بود و من جذب شدم و ای کاش می‌رفتم و غرق می‌شدم. اگر می‌رفتم کارم درست حل می‌شد. ایشان ناراحت شد که چرا من نرفتم. گفت شما چی تعبیر کردی؟ گفتم من تعبیرم اینست که این بلم یعنی استاد و آن استادی که به من معرفی کرده‌اند خود شما هستی. من با شما نمی‌توانم این دریا را بروم. همینطور صاف گفتم و ایشان از صافی من خیلی خوششان آمد. فرمود خوب شد صاف حرفت را گفتی. گفتم حالا چکار کنم؟ گفت: حالا صبر کن. مقداری با شما کار کنیم بعد به شما می‌گویم. شما ناراحت نباش که در اقیانوس نرفتی. اگر می‌رفتی بهتر بود و اگر با آن بلم میرفتی آن بلم غرق نمی‌شد و می‌برد تو را و اگر غرق هم می‌شدی اشکالی نداشت و همه‌اش توحید و ... خدا بود. اینجا من فهمیدم هنوز خیلی برای راه طفلم. به هر حال ایشان دستوراتی فرمودند و چند اربعین چند ماهی طول کشید و بعد دو مرتبه فرمود که این ذکر را بگو و چیزهائی خواهی دید. این دفعه من دیدم که آقای علامه طباطبائی تشریف آوردند و من به ایشان گفتم انت عِشت بالله و فی الله و لله و من الله و الی الله و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. وقتی این خواب را گفتم ایشان خوشحال شدند و عرض کردم تعبیر چیست؟ فرمودند این مربوط به من می‌شود. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687