🌿🌺 زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه ایستاده بودن وسط راه، من و علی هم از منطقہ بر می‌گشتیم، تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون، پرسید: ڪجا  میرین؟ مرد گفت: ڪرمانشاه، علی گفت: رانندگی بلدی؟ گفت: بله بلدم، علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب، مرد با زن و بچه‌اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا، عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو می‌شناسی که این جوری بهش اعتماد ڪردی؟ اون هم مثل من می‌لرزید، لبخندی زد و گفت: آره! اینا همون کوخ نشینایی هستن ڪه امام فرمود به تمام کاخ‌نشین‌ها شرف دارن، تمام سختی‌های ما توی جبهه به خاطر ایناس. علی چیت‌سازیان ━━◈❖🌸✿🌸❖◈━━ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣