👬 داستان کوتاه (207)
🌷 دوقلوها
نونو:چرا اینقدر دست و پا میزنی؟ راحت باش! فقط بخور و بخواب و لذت ببر!
نی نی: آخه تو اون دنیا قراره با پاهامون راه بریم؛ بازی کنیم. با دستامون غذا بخوریم! دست و پای ما باید کار کنه و ساخته بشه و کامل بشه.
نونو: واقعا تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ عاقل باش! اینا خرافات قدیمیاست؟
نی نی: آره. حتما بعد زایمان هم زندگی هست.
نونو: امکان نداره. ما با جفت تغذیه می شیم و نفس میکشیم. طنابشم اینقدر کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه ای هم هست چرا کسی تا حالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده؟
نی نی: بعد از زایمان یکی هست ما رو بغل می کنه. نوازش میکنه. بهمون غذا میده؛ کمکمون میکنه. بهش میگن مامان.
نونو: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟
نی نی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. هیچ جایی نیست که مامان نباشه. اگه اون نبود، ما هم نبودیم. حالا که هستیم، پس اونم هست.
نونو: من که مامانو نمی بینم. پس وجود نداره.
نی نی: اگه حواست بهش باشه، متوجهش می شی. اگه خوب دقت کنی، حضورشو حس می کنی. خیلی مهربونه. همه وجود ما وابسته به اونه.
🌷 این مکالمه چقدر آشناست. نیاز به استدلال دیگری نیست. عاقل باشیم. برای زندگی دیگر، آماده شویم. آمادگی به
#تقواست.
#تقوا یعنی انجام
#واجبات و ترک
#محرمات.
📱 کانال سبک زندگی
#متقین:
@mottagheen