🔘 بیابان در بیابان، طرح اقیانوس در دست است
و یک صحرا پر از گلهای نامحسوس در دست است
صدای پای نسلی، در طلوع صبح پیچیدهست
که او را آخرین، آئینهی مانوس در دست است
چه نزدیک است جنگلهای لاهوتی، نمیبینی؟
تجلّیهای دور از دست آن طاووس، در دست است
من از این سمت میبینم، سواری را و اسبی را
افقها سبز در سبزند و او فانوس در دست است
دو دستت را برآور - رو به بارانها - که میدانم
تو را انگشتری از جنس اقیانوس در دست است
سحر از گریههای روشن همسایه فهمیدم
که کاری تازه در مضمون «یا قدّوس» در دست است
✍️ زکریّا اخلاقی
#اول_تو_به_یاد_آیی
@mouood_org