🌿
گردو در فوتبال!
🌿 پسر بچهها پا به فرار گذاشتند
توپشان هم مانده بود وسط کوچه
صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود؛
از شدت درد نشست!
چند لحظه بعد دست کرد توی ساک باشگاهش و پلاستیکی را در آورد:
«بچه ها بیایید براتون گردو آوردهام»!
نیامدند
🌿 چند دقیقه بعد بلند شد که برویم؛
پلاستیک گردوها را گذاشت کنار دروازهشان
پرسیدم: مطمئنی خوبی؟ چی کار داری میکنی؟
گفت: بندههای خدا ترسیدن، عمدا نزدن که!
بعد موضوع صحبت را عوض کرد ...
#روح_بزرگ
#هفته_دفاع_مقدس
▫️بازنویسی از کتاب سلام بر ابراهیم، خاطرات شهید ابراهیم هادی، ص۳۹
🌱
مدرسه مجازی رویش پژوهش
▫️همراه لحظههای خوب پژوهش
🍃
https://eitaa.com/joinchat/3648323715C970376fb41
🌐
www.mroyesh.ir