خداوند سبحان مى فرماید: (فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ) آن قوم ناقه را پى کردند و سرانجام (هنگام نزول بلاى فراگیر) پشیمان شدند و طولى نکشید سرزمین آنان همچون آهن گداخته اى که در زمین نرمى فرو رود با فریاد وحشتناکى فرو رفت»; (وَ إِنَّمَا عَقَرَ(5) نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَى، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ)(6) فَمَا کَانَ إِلاَّ أَنْ خَارَتْ(7) أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّکَّةِ(8) الُْمحْمَاةِ(9) فِی الاَْرْضِ الْخَوَّارَةِ).
سخن مولا اشاره اى به معجزه حضرت صالح پیامبر قوم ثمود دارد که وقتى از آن حضرت معجزه خواستند، به فرمان خدا ناگهان شتر ماده اى از دل سنگهاى کوه بیرون آمد! همگى دیدند، گروهى ایمان آوردند و گروه بیشترى راه عناد و انکار را پیش گرفتند. حضرت صالح توصیه کرد که به این شتر کمترین آزارى نرسانید که عذاب الهى به سراغ شما خواهد آمد، آنها به این سخن اعتنا نکردند و آن شتر را با ضرباتى بر پاى او کشتند و زلزله عظیمى آمد. زمین آنها را شکافت و کافران و خانه هایشان در دل زمین فرو رفت.
معروف این است که قاتل این شتر مرد سنگدلى به نام «غدّار بن سالف» بود; ولى در آیه قرآن جمله «فَعَقَرُوهَا» (آن شتر را از پاى درآوردند) به صورت صیغه جمع آمده است، زیرا همگى به عمل او راضى بودند و این رضایت خود را با دعوت کردن و تشویق او به انجام دادن این عمل زشت، ابراز کردند، همان گونه که در آیه 29 سوره قمر آمده است: «(فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ); آنها یکى از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد و (ناقه را) پى کرد».
جمله «خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّکَّةِ الْمُحْمَاةِ» اشاره به این است: هنگامى که میخ آهنین در آتش گداخته شود با سرعت بیشترى در زمین فرو مى رود آن هم در زمین نرم. آرى! شهر و آبادى آنها به همین سرعت در درون زمین بر اثر زلزله اى وحشتناک فرو رفت.
سپس امام(علیه السلام) در بخش سوم این خطبه به همه انسانها هشدار مى دهد و مى فرماید: «اى مردم! آن کس که راه واضح و آشکار را بپوید به آب مى رسد; امّا کسى که مخالفت کند در بیابان سرگردان خواهد شد (و تشنه کام جان مى دهد)»; (أَیُّهَا النَّاسُ، مَنْ سَلَکَ الطَّرِیقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ، وَ مَنْ خَالفَ وَقَعَ فِی التِّیهِ(10)!).
منظور از «طریق واضح» راهى است که قرآن و سنّت و دلیل عقل ارائه داده، که انسانها را به آب حیات معنوى رهنمون مى شود و آنها که به بیراهه روند از آن محروم شده در کفر و بى ایمانى جان مى دهند.
بى شک راه و روش امام(علیه السلام) یکى از مصادیق روشن «اَلطَّریقُ الْواضِحُ» است، زیرا او به منزله نفس نبىّ و آگاه ترین امّت به راه و روش آن حضرت بود، همان گونه که امام(علیه السلام) در خطبه 97 فرمود: «من نشانه روشنى بر حقانیّت خویش از پروردگارم دارم و بر طریق پیامبرم گام بر مى دارم و در راهى پیش مى روم»; (و إنى لعلى بیّنة من ربّى و منهاج من نبیّى و إنى لعلى الطریق الواضح».
بدیهى است کسى که از جادّه اصلى برود در اثناى راه به منزلگاههایى مى رسد، داراى آب کافى و آن کس که از بیراهه مى رود غالباً گرفتار بیابانهاى خشک و بى آب مى شود و از تشنگى هلاک مى گردد.
پی نوشت: اى مردم! در طريق هدايت از کمى پويندگانش وحشت نکنيد، زيرا مردم گرد سفره اى اجتماع کرده اند که سيرى آن کوتاه و گرسنگى آن بس طولانى است. اى مردم! رضايت و نارضايتى (نسبت به عملى از اعمال) موجب وحدت مردم (در کيفر و پاداش) مى شود (مگر نمى دانيد) ناقه ثمود را تنها يک نفر پى کرد; امّا کيفر و عذاب الهى آن، همه قوم ثمود را فرا گرفت، زيرا همگى به عمل آن يک نفر راضى بودند. خداوند سبحان مى فرمايد: «(فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ); آن قوم ناقه را پى کردند و سرانجام (هنگام نزول بلاى فراگير) پشيمان شدند و طولى نکشيد سرزمين آنان همچون آهن گداخته اى که در زمين نرمى فرو رود با صداى وحشتناکى فرو رفت. اى مردم! آن کس که راه واضح و آشکار را بپويد به آب مى رسد; امّا کسى که مخالفت کند در بيابان سرگردان خواهد شد (و تشنه کام جان مى دهد).
منبع؛ پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی