قسمت سوم مستند داستانی یهو بهم گفت حاج آقا تو باید عمامه رو در بیاری!! + چرا؟ +بیا به نفع مردم باش الان مردم همه طرف شما نیستن شما بیا سمت مردم.. گفتم مردم از کجا میدونن من مردمی هستم یا نه؟🤔 ✅گفتم کاری به خودم ندارم اما اون طلبه ای که سالی کلی جهیزیه برای محرومین آماده می‌کنه تا عروس و دوماد های کم بضاعت برن زندگیشونو شروع کنن... ✅طلبه ای که تلاشش اینه از رنج محرومین کم کنه یه وقت پول جم می‌کنه کولر بخره یه وقت پول جم می‌کنه یخچال بگیره طلبه ای که وقت سیل و زلزله تا زانو توی گل و خرابی های خونست... 💢از نظر شما این طلبه مردمی هست یا نیست؟ از نظر شما این طلبه طرف مردم ایستاده یا نه؟!⁉️ یه فکری کرد و جواب داد... این طلبه ای که شما میگی طرف مردمه اما مردم که نمی دونن کدومشون طرف مردمن کدومشون نیستن برای همین عمامه ی همه رو میندازن! قیافم شد این😕 ❗️گفتم: رسیدیم نقطه ی اول منم همینو میگم وقتی مشخص نیست کی خوبه کی بده ؟ ⁉️چرا باید به همه توهین کنیم چرا باید به همه فحش بدیم چرا باید تر و خشک باهم بسوزن؟! این فرهنگ و این منطق از کجا اومده ؟ چون یکی تو یک لباس و یک پوششی اشتباه می‌کنه همه رو باید با هم توهین کرد!!؟ +سکوت کرد... ❌اینجا دوستمون گفت اجازه هست من چند جمله بگم در رابطه ی با اون سوپر مارکتی؟ راستش خودمم میخواستم بدونم قصه چیه چون در جریان نبودم... اما وقتی قصه رو گفت با اون چیزی که دختر خانم شنیده و بود و گفته بود زمین تا آسمون فاصله داشت...😢😳 ساکت شدم که تعریف کنه... گفت اولا معذرت می‌خوام بابت لبخندم قصدی نداشتم (دختر خانم نگاش نمی‌کرد که ناراحتیش رو ابراز کنه)😒 قصه از این قراااره که... رو به روی این سوپر مارکت یه مجموعه ای هست دارن کار می کنند چن تا کارمند داره(نمتونم اسمشو بگم) 💠گفت رییس اون مجموعه یه کارت خرید مشترک قرار داده بود که هر کدومشون که میرن خرید با این کارت خرید کنند... 💢یه روزی یکی از کارکنان اونجا که از قضا یه دختر خانمی بود اومد یه چیزی گرفت که پولش میشد شیش هزار تومان اما اون خانم ششصد هزار تومان کارت کشید بعدش گفت عه اشتباه شده!!😟 💠لطفاً بقیه شو به این شماره کارت خودم بزنین!!!😳 فروشنده گفت نه نمیشه باید به همون کارت بزنم بعد بحث شد بینشون و اون خانم رفت... غروب رییس اون مجموعه اومد پیش فروشنده گفت چرا صبح از کارتم ششصد کشیده شده پیامکش برام اومد!! فروشنده هم همه چیز رو توضیح داد... اون آقا هم اون خانم رو اخراج کرد... ❌وقتی اون خانم اخراج شد اومد دم اون سوپر مارکت تهدیدش کرد و گفت کاری میکنم دیگ نتونی کاسبی کنی اینجا ❌ 💢❌یکی دو شب نشد که یک شااااایعه بزرگ پخش شد که این سوپری که هیچ کارررست دخترا رو تو مغازه زندانی می‌کنه کلیدشو میده به نیرو های امنیتی...!!! بنده و کل جمعیت حاضر اول قیافمون😟 این دختر خانم که اول اصل قصه رو شنید جا خورد ولی دیگ مثه دفعه اول نگف دوستمم اونجا بوده فقط گفت باور نمیکنم...😐 که دوستی که کنارم نشسته بود گفت همین الان حاضرم زنگ بزنم گوشیو بزارم رو بلند گو...!! دختر خانم کوتاه اومد چیزی نگفت... خلاصه شایعاتی که تو رسانه ها میشنویم تا واقعیت زمین تا آسمون فاصله داره... این بحث که تموم شد یهو گفت چرا پلیس مردم بیگناه رو میکشه؟! ادامه دارد... 👉 @mtnsr2