⭕️
#پسرک_فلافل_فروش ۱
✨
#شوخ_طبعي
هميشه روي لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من خبر داشتم
كه او با كوهي از مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به
آنها بپردازم.
اما هادي مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: مؤمن شادي هايش
در چهرهاش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد.
همه رفقاي ما او را به همين خصلت مي شناختند. اولين چيزي كه از
هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهرهاي بود كه با لبخند آراسته شده.
از طرفي بسيار هم بذله گو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس
را خسته نمي كرد.
در اين شوخيها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته مي شديم، هادي با كارها و شيطنت هاي
مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد.
بار اولي كه هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد
مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچه ها گذاشته و
خوابيده.
رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو.
👉
@mtnsr2