🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ ۲ 🔶قسمت شصت و یک 🔶 اوایل انقلاب بود . در کمیته مشغول فعالیت بود . حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود . مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه می کردند . من به کمیته ای که در آنجا مشغول بود رفتم چند اتاق کنار هم بود در هر اتاق یک میز قرار داشت ویکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود . وارد اتاق شدم بر خلاف دیگر اتاقها میز کار پشت سرش بودو صندلی جلوی میز قرار داشت !!صندلی مراجعین هم جلوی صندلی بود پرسیدم اینجا چرا فرق داره؟ گفت :پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور می شم برای همین صندلی خودم را آوردم اینطرف تا به مردم نزدیک باشم 🔶 مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان می گفت: تربیت کردن به طور غیر مستقیم بود . مثلا هر بار که با هم بودیم ویک فقیر می دید ،پول را به من می داد تا به فقیر بدهم . اینطوری خودش گرفتار ریانمی شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می داد. یادم هست به ساندویچ الویه علاقه داشت . اما هر جایی برای ساندویچ نمی رفت . یک ساندویچ فروشی در ۱۷شهریور بود که به فروشنده اش آقا شیخ می گفتند . یعنی آدم مقدس و مسجدی بود . پیش او می رفت حساب دفتری پیش او داشت . می دانست تو الویه ؛ کالباس نمی ریزد وفقط از مرغ استفاده می کند . سوسیس و همبرگر و....هرگز استفاده نمی کرد. اینگونه به ما درس تربیتی می داد که هر چیزی نخوریم وهر جایی برای غذا نرویم . می دانست این فروشنده به حلال وحرام خیلی دقت دارد . برای همین آنجا می رفت . چرا قرآن دستور می دهد : انسان به غذایی که می خورد توجه داشته باشد 👉 @mtnsr2 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃