" خادم الرضا" بی فکر خلق نشد،شبی را سحر کند انگار آمده بود که عمری خطر کند سوگند خورده بود که تا پای جان خویش از هر چه غیر خدمت مردم حذر کند چون کوه استوار و چو امواج بیقرار کوشید رنج مردم خود مختصر کند دروقت راز و نیاز به در گاه بی نیاز چون زاهدان به گریه و، قرآن بسر کند دربین خلقهای میهن ودرپشت مرزها میکاشت بذر محبت که روزی اثر کند از خستگی بپرس .رئیسی. چگونه بود گوید به گریه کار او نتواند بشر کند در قید و بند دفتر و میز و فضا نبود پر پر شد عاقبت که به یزدان نظر کند گویی که یک بهشتی دیگر شهید شد این خادم الرضاست، رضا ( ع) را خبر کند آخر گرفت حاجت خود سید ازحسین( ع) ای کاش نزد فاطمه( س) یاد " ثمر" کند سوم خرداد۱۴۰۳ علیرضا ثمری خوراسگانی.