⚡️این خونها به هدر نمیرود!
✍ به قلم: حمیرا مودودی (دختر ابوالاعلی مودودی بنیانگذار اسلام سیاسی در پاکستان) و ترجمه نور محمد امراء
🔹در سال ۱۹۷۸/۱۳۵۷ که برای گذراندن تعطیلات تابستانی خود از جده به لاهور آمده بودم، اتفاق عجیبی روی داد.
🔸 یک روز بعد از مغرب دو افسر هوانوردی ارتش پاکستان از شهرستان "سرگوده" برای ملاقات پدر آمدند و او که در دفترش مشغول کار بود، آنان را به آنجا دعوت کرد. یکی از آن دو، که بسیار افسرده و نگران به نظر میرسید، شروع به حرف زدن کرد: مولانا! یک خواب بسیار بدی دیدهام و از روزی که این خواب را دیدهام بسیار نگران و پریشانم، اشتهایم کور شده، خواب به چشمهایم نمیآید، دلم به هیچ کاری نمیآید و به شدت اوضاعم به هم ریخته است.
🔹در خواب دیدم که به مدینه منوره رفته بودم. شهر مدینه زیر بمباران شدیدی کاملا ویران شده بود. هیچ خشتی روی خشتی نمانده بود، نه از مسجد پیامبر ص خبری بود و نه از قبر مطهرشان و نه از ساختمانها و خانههای مردم.
🔸وقتی به جایی که قبر پیامبر ص بود رفتم، دیدم که ایشان بیرون قبر تخریبشدهشان مشغول نماز خواندن هستند. از جای نزدیکی صدای انسان هایی میآمد که با هم حرف میزدند. به طرف صدا نگاه کردم، دیدم که پلکانی است که به طرف زیرزمینی میرود. فوراً از پلهها به زیرزمین رفتم. وسط پلهها بودم که متوجه شدم شش هفت نفر یهودی گردنکلفت با لباسهای بومی محل، هر یکی چاقوی بزرگی در دست گرفته و لاشههای انسانها را قطعهقطعه کرده و مثل تپه روی هم انباشتهاند و روی دیوارها هم هزاران هزار لاشه انسان آویزان است. از دیدن این منظره وحشتناک قبل از اینکه آنان متوجه من شوند و مرا تکهتکه کنند فوراً به بیرون فرار کردم.
🔹 وقتی به بیرون رسیدم، دیدم که پیامبر اکرم ص تازه دارند از نمازشان فارغ میشوند. وقتی سلام کردند و نمازشان تمام شد، به طرف من نگاه کردند و فرمودند: "زیاد خودت را نگران نکن، این گوشتها فروشی نیست و این خونها به هدر نمیرود!"
اینجا بود که چشمهایم باز شد و از خواب پریدم.
🔸مولانا! از روزی که این خواب را دیدهام روز بروز بر پریشانی و نگرانیم افزوده میشود. شما لطف کنید و بفرمایید که تعبیر و تفسیر این خواب من چیست؟!
🔹گرچه پدر با دنیای خواب و خیال زیاد رابطهای نداشت و از طرفداران پیروی از تعبیر و تفسیر خوابها هم نبود و همیشه به پیروی از واقعیتهای جهان واصول و پایههای منطقی ایمان دعوت میکرد تا بر اساس آن مردم خط مشی زندگی خود را ترتیب دهند. با این وجود از شنیدن این خواب بسیار حیران و آشفته شد. وتعجب کرد که چطور این جوانک ریش و سبیل تراشیده، اینچنین خوابی که نصیب عالمهای بزرگ و ولیها نمیشود دیده است!
🔸او بدین نتیجه رسید که در این خوابی که به هیچ سجاده نشین و امام زادهای و یا فقیه و مصلحت اندیش و یا صاحب جبه و عمامهای نشان داده نشده و به این مجاهد جوانی که با ستارههای آسمان ور میرود نشان داده شده، سری نهفته است وآن اینست که رهبریت آینده مسلمانان به دست این جوانانی که راه و رسم حیدری اختیار کردهاند خواهد بود نه به دست سجاده نشینان و صوفیان خانقاههایی که در سوراخهای تاریک خزیدهاند. این جوانانند که امت اسلامی را از سیاه چالهای نیستی نجات میدهند و اینانند که مسئولیت دفاع از خانه خدا و مسجد رسول اکرم ص را بعهده خواهند گرفت.
پدر برای آن جوانان نیروی هوایی سخن پیامبر اکرم ص را که یار مخلص و باوفای او ابوهریره روایت کردهاند را یاد آور شدند:
" إذا وقعت الملاحم خرج بعث من الموالي من دمشق ، هم أكرم العرب فرسا ، وأجوده سلاحا ، يؤيد الله بهم الدين "[المستدرک علی صحیحین، حديث صحيح على شرط البخاري ، ولم يخرجاه]
"وقتی که جنگهای آخر زمان بر پا میشود، خداوند گروهی از غیر عربها را بر میانگیزد که آنها در شجاعت و دلیری وسوارکاری از عربها پیشتر و در نیرو واسلحه از آنها جلوترند، خداوند به دست آنها دینش را یاری میدهد".
.
📚 منبع: درختان سایهدار (خاطراتی از ابوالاعلی مودودی و همسر)
🆔 منبع: کانال تلگرامی نوگرایان
🌐 مسْلِمْنا (کانال علمیتخصصی مسائل جهان اسلام) در تلگرام، ایتا و بله:
➣
@Muslimnair ؛
@muslimnair
➣ واتس اَپ:
https://chat.whatsapp.com/H7nizlXGUrP2CtEK6UrE2J