❇️ از دست و زبان که بر آید کز عهدهٔ شکرش به در آید از امور فطریه، که هر انسان جِبِلّةً (ذاتی) و فطرتاً بدان حکم می‌کند، احترام مُنعِم (نعمت‌دهنده) است. و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملی کند، می‌بیند که باید از کسی که به انسان نعمتی داد احترام کند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگ‌تر باشد و مُنعم در آن انعام (نعمت) بی‌غَرَض‌تر باشد، احترامش در نظر فطرت لازم‌تر و بیش‌تر است. 🔻مثلاً فرق واضح است در احترام بین کسی که به شما یک اسب می‌دهد و آن منظور نظرش هست، با کسی که یک ده شش‌دانگی بدهد و در این دادن مِنّتی هم نگذارد. مثلاً اگر دکتری شما را از کوری نجات داد فطرتاً او را احترام می‌کنید، و اگر از مرگ نجات داد بیش‌تر احترام می‌کنید. 🔻اکنون ملاحظه کن نعمت‌های ظاهره و‏ باطنه که مالِک الملوک جلّ‌شأنه (پروردگار متعال) به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکی از آن‌ها را به ما بدهند نمی‌توانند و ما از آن غفلت داریم. 🔻مثلاً این هوایی که ما شب و روز از آن استفاده می‌کنیم و حیات ما و همه موجودات محیط، بسته به وجود آن است، که اگر یک ربع ساعت نباشد، هیچ حیوانی زنده نمی‌ماند، چه نعمت بزرگی است، که اگر تمام جنّ و انس بخواهند شبیه آن را به ما بدهند، عاجزند. 🔻و همین‌طور قدری متذکر (یادآور) شو سایر نِعَم (نعمت‌های) الهی را از قبیل صحت بدن و ‏قوای ظاهره (حواس ظاهری) از قبیل چشم و گوش و ذوق (چشایی) و لمس، و قوای باطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن، که هر یک منافعی دارد که حدّ ندارد. تمام این‌ها را مالک الملوک به ما عنایت فرموده، بدون این که از او بخواهیم و بدون این که به ما مِنّتی تحمیل فرماید. 🔻به این‌ها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبی فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده، و هر چه محتاج به او بودیم در دنیا و آخرت به ما عنایت فرموده، بدون این که به طاعت و عبادت ما احتیاجی داشته باشد، یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقی کند. فقط از برای نفع خود ما امر و نهی فرموده. بعد از تذکر این نعمت‌ها و هزاران نعمت دیگر که حقیقتاً از شمردن کلیات آن، تمام بشر عاجز است، چه برسد به جزئیات آن، آیا در فطرت شما احترام همچو مُنعِمی لازم است؟ و آیا خیانت نمودن به همچو ولی‌نعمتی در نظر عقل چه حالی دارد؟ 📚کتاب چهل حدیث (مرحوم امام خمینی) حدیث دوم، فصل «ذکر (یادآوری)»