شهید_مجید زین الدین
اذان پشت موتور
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند ، رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
"مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"
همین!
#غیرت_مردانه
#عفت_زنانه
خادم شهدای گمنام .:
🌺کانال رضایت الهی،ازدواج آسان وارزشی🌺
http://eitaa.com/joinchat/1847132181Ce028faba55
🚩کانال خادمین بی نشان🚩
http://eitaa.com/joinchat/3293773847C061960d462
🤔کانال خلاق وکار آفرین باش🤔
http://eitaa.com/joinchat/4282253332C31ccebc826
🇮🇷کانال موکب خادمین شهدای گمنام🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/644415514Cada815cf91