#سیره_عملی_شهدا
آمد دفترم. می خواست برایش یک قطعه را وارد کنم. قطعه را که دیدم گفتم «...مصطفی، خودم می تونم این رو بسازم.» گل از گلش شکفت.
- مطمئنی می تونی؟
- آره
- تو اگه بتونی، من تا دفتر رئیس سازمان هم که شده می رم، کارت رو می برم توی قالب تحقیقاتی.
همان هم شد. سازمان را راضی کرد. چهل درصد کار را که جلو بردم، قرارداد ساخت و تولید شش ماهه با من بست. بیشتر از شش ماه طول کشید ولی مصطفی پای کارم ایستاد. اگر پشتم نبود، نمی توانستم بسازم.
يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 52
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🆔
@mwyfga