🕊 تلنگر👌 روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد، مرد نماز را شکست و گفت ؛ مردک، در حال راز و نیاز با خدا بودم، برای چه این رشته را بریدی ⁉️😠 مجنون لبخندی زد 😀 و گفت؛ عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم . تو عاشق خدایت بودی، چطـــور مـرا دیــدی...❗️❗️ شوق نماز 🕊🌹✋