خیلی نیاز دارم اینارو بگم
بگم ک الان دارم میسوزم
بگم ک بعضی ادما تنها ترم کردن و یکار کردن یادم بره تو هستی
و اینکه تو باشی بهتر از هر ادم دیگ ایه
تو بودی ک تنهام نزاشتی
الان هم عادیه ک بسوزم از دوریت
عادیه ک به تلویزیون نگاه کنم و فقط گریه کنم
عادیع ک حتی الان هم گریم بگیره
عادیه ک دلم بخواد الان تو بین الحرمین باشم بجای خونه
بابا حسین
تو بگو
تو ک نزاشتی بیام بگو
بگو اربعین چیکار کنم
بگو با دل شکستم چیکار کنم
بگو کجا برم اربعین؟کجا برم ک مثل بین الحرمینت باشه؟
کجا برم ک دلم اروم شه؟
کجا برم ک گریه کنم و خودمو سبک کنم؟
از بچگی شنیدم خیلیا پیش بابا رضا کربلاشونو گرفتن
ولی منی ک بابا زضا هم نطلبیدم چیکار کنم؟
ولی داره سخت میشه
داره این دوری کشنده میشه
دارم حسرت میخورم
حسرت تورو میخورم
حسودیم میشه به ادمایی ک الان اونجان
حتی حسودیم میشه به پسر خالم ک داره میاد پیشت
حسودی خوب نیست ولی نمیتونم این حسمو کنار بزارم
نمیتونم خودمو قانع کنم ک امسال نشد سال بعد و زندگی هنوز در جریانه
نمیتونم بگم چون پارسال هم گفتم
بابا حسین یادته؟رفتم پیش بی بی معصومه زار زدم گفتم باشه ولی برا سال بعد میرم دیگ؟
الان چیکار کنم ک نشد؟سال بعد رسید و نرفتم
بگم سال بعد؟بگم هنوز فرصت دارم؟
اگر مردم چی؟اگر به سال بعد نرسیدم چی؟
اگر بدون دیدن و بغل کردنت رفتم چی ؟
دیگ نمیتونما
دیگ نمیتونم خودتم میدونی:)
#آن