🥀 شهید مفقودالجسد حسن بادرام در سال 1343در نوبندگان فسا ديده به جهان گشود .در زمان تحصيلات متوسطه به خاطر فقر حاکم بر خانواده مجبور بود روزها کار کرده و شب با آن چشم‌ها و دست‌های خسته‌اش به کتاب درس در مدرسه به کسب علم بپردازد . به خاطر اين فقر و با پيش آمدن اين معجزه الهی يعنی انقلاب جهان نمای اسلامی ايران درس را کنار گذاشته و در آن‌ زمان اختناق در آن کوچه ها و خيابان‌های اين شهر نماز عشق به پا می‌داشت. ما قادر نيستيم و در خود نمی بينيم که بتوانيم در مورد شهيد حتی جمله‌ای بگویيم اما از آنجايي که مايليم خدمتی به شهدا کرده باشيم اين چند جمله را از زندگي ان شهيد سعيد و آن گمشده‌ای که گمشده‌اش را يافت او که به راه مکتب خود رفت و حتي با جسم پاره پاره و بی‌جان هم به اين ديار بازنگشت. نامش حسن بود و ملقب به سعيد . حسن خود را به انقلاب نشان داد و با نثار جان خود سعيد بودن خود را ثابت کرد . هنوز بانگ الله اکبر ملت به خون و آتش کشيده شده خوزستان به گوش نرسيده بود که همچون باد شتابان به سوي معبود خود شتافت . سلاح بر دوش کشيده عدو کشتن را پيشه کرد نه يکبار نه دوبار بلکه جبهه را وطن خود خواند . آن‌قدر بر اين قول پايدار ماند که به آن خواسته ملکوتی خود رسيد . هميشه از خدا شهادت را طلب می‌کرد و می گفت: آرزو دارم چيزی از من باقی نماند و نمی خواهم که از من چیزی در این دنیا به یاد بود بماند و در عملیات محرم پاسگاه شرهانی ۲۸ آبان سال ۶۱ حسن بادرام آسمانی شد. @myshohada