📄 روزی، وثوق الدوله پس از تنظیم قرارداد معروف خود با انگلیس به خانة مدرس آمد و گفت: 👤 «آقا! شنیده ام شما با قرارداد تنظیمی بین ما و دولت انگلیس مخالفت كرده‌اید.» 🌷 مدرس: «بلی!» 👤وثوق الدوله: «آیا قرارداد را خوانده اید؟» 🌷 مدرس: «نه!» 👤وثوق الدوله: «پس به چه دلیل مخالفید؟» 🌷 مدرس: «قسمتی از آن قرارداد را برای من خوانده‌اند. جملة اولش كه نوشته بودید دولت انگلیس استقلال ما را به رسمیت شناخته است. انگلیس كیست كه استقلال ما را به رسمیت بشناسد؟ آقای وثوق! چرا شما این قدر ضعیف هستید؟» 👤وثوق الدوله: «آقا! به ما پول هم داده اند!!» 🌷 مدرس: «آقای وثوق اشتباه كردید، ایران را ارزان فروختید». البته اگر اقای وثوق الدوله کمی از اینده خبر داشت در پاسخ مدرس میگفت روزی می اید ودولت ومجلس دست در دست هم، همه چیزی که برای ان سینه سپر کرده اید را با هیچ به باد فنا میدهند و قیافه حق به جانب هم میگیرند ،و روی من را سفید خواهند کرد😳 https://eitaa.com/nabaaa