*تقدیر رهبر معظم انقلاب از یادداشت اخیر کیهان*
یادداشت اخیر روزنامه کیهان در خصوص تقابل جریان غربگرا با انقلاب اسلامی مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار گرفت.
*ستون یادداشت ۱۲ اسفندماه روزنامه کیهان، تحلیلی از دکتر محمدهادی صحرایی با عنوان "کدخدا و دلیل نگرانی غربزدهها" منتشر کرد که نگاهی تحلیلی تمدنی به تقابل میان جریان غربگرا و انقلاب اسلامی داشت.*
ظاهرا رهبر معظم انقلاب پس از تورق روزنامه و مطالعه یادداشت مذکور با تقدیر از نگارش این متن، از تحلیل نویسنده یادداشت تقدیر کردند. دفتر رهبر انقلاب در تماس با مدیران روزنامه کیهان نظر معظمله در این خصوص را به اطلاع رساند.
*متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:*
... آنها دلهایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمیکنند، و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند ... آنها همان غافلماندگانند. (بخشی از آیه ۱۷۹سوره اعراف)
گرچه دنیا عرصه تاختوتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعیگویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار میشود و درس و عبرت را با هم به اهلش میدهد. انگار در حال گذار از داستانهای مکتوب به داستانها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیدهایم و بهجای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستانهای عبرتآموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که میتوان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاهتر از آنچه که داستانهای تاریخ میگویند، دید. مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.
شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهمتر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بیعِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند وگرنه کافران و مشرکان و بتپرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت میساختند و خود را بنده آن میکردند و آن را میپرستیدند. ناتوانایی را لمس میکردند ولی باور نمیکردند. گویند مردی از بنیامیه در بستر مرگ میگریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که اینگریه برای چیست؟ اگر از مرگ میترسی از آنگریزی نیست. او گفتگریهام از این است که میترسم پس از مرگم مردم «عزّی»۱ را نپرستند.۲
مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شدهاند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش مینامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما میخواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگیاند و اسلام را به خشونت متهم میکنند . نژادپرستتر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی میطلبند. افراطی را از نام آنها گرفتهاند و اینها به دیگران نسبت میدهند. در طول تاریخ، بدترین و بیرحمانهترین جنایات و نسلکشیها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد میگویند. هنوز یکی از پربینندهترین و بهترین فیلمها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی میخندند.
توحش را باید در فیلم«دار و دستههای نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت میدهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابنسینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره میزدند.۳
اینها که گفته شد بهخاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، بهخاطر اثبات جهالت و حقارت غربپرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه میدانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگافروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرتآور «وردن» با هم کردند، نمونههای کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است.
همانگونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار میکنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه ۱۸ هزار جمجمهای پاریس افتخار میکند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم میسازد. باز هم حرفی هست؟
گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقتگیر، بیثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی میتوان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدمهای غلط غربزده و غربپرست و رسانهایهای خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربیها نباشد ولی بیشک منطق شان مطابق آنها