ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✼
شب به شب آسمانِ چشمانت، شعر در آستینِ من میریخت
ماه را با ستاره در باغِ چشم شور آفرینِ من میریخت
چشمها را دمی که میبستم،دل به آرامش ِتو میبستم
تو همان نور ِلایزالی که ،عشق را در یقینِ من می ریخت
مهربان و عزیز و دلسوزی.مثل مادر برای یک فرزند
کاش قدری خدا به خاطر ِتو، ماه در سرزمین من می ریخت
زیرِ باران غیبتت گم شد ،عهدهایی که با خدا بستم
منتظر مانده ام که برگردی، بی تو قانون ِدین من می ریخت
ترس دارم من از نبودن ِتو، دلخوشم کن به اینکه می آیی
همه ی حسرتم ندیدن توست، که غزل بر جبین من می ریخت
❏
#صفيه_قومنجانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✼
@nabzeghalam
۱۴۰۱/۱۲/۸