یه دوست خوب:
شیرین ترین لحظه ی مجردی برای من☺️
اولینش موقعی که برای بابام ناز و عشوه میومدم توی بچگی😅😊
اون موقعی که از پشت پنجره ی اتاقم نیمه ی گمشدمو دیدم😍 و گریه تبدیل شد به خنده😄
اون موقعی که پدرم بهم گفت که موقع خواستگاری آقا داماد بهم گفته برای رسیدن به دخترتون، رفتم سر مزار دایی شهیدم نذر کردم که به دخترتون برسم😅😍
و آخرین لحظه ی مجردی که شد بله ی سر سفره ی عقد😍❤️
شیرین ترین لحظه متاهلی
موقعی که تیپ میزنه توی خیابون بهش میگم دستت رو بده به من که بدونن صاحب داری😡😂
اونجایی که رگ غیرتش برام باد میکنه😍
موقعی که مریض میشم مثل پروانه دور سرم میچرخه😍
موقعی که پای ظرفشویی با پیشبند با اون هیکل مردونه داره ظرف میشوره😄😍❤️
حتی موقع هایی که سر به سرم میزاره و من کفری میشم 😡 و باهاش قهر میکنم بعد داد میزنه میگه تو که عشقققق منییییی😍😂
و شیرین ترین لحظه ی مادری
اون لحظه ای که صدای گریه ی نی نی رو برای اولین بار میشنوی😍
اون موقعی که برای اولین بار راه میفته😍
اون موقعی که برای اولین بار بعضی کلمات رو میگه😍
وقتی که بزرگ تر میشه سوره و شعر حفظ میکنه😍