🤣 👳🏼‍♀️ یه شب دیر وقت از سر کار برمیگشتم ، راه میانبر رو انتخاب کردم و از بزرگ روستا رد میشدم .... 👩‍🦰👩‍🦱👩🏻‍🦳 وسط راه سه تا به طرفم امدن و گفتن خیلی میترسن و اگه میشه من همراهشون برم تا سر . منم گفتم باشه و با هم راه افتادیم .... بعدش وسط راه من گفتم : ترس شما رو میفهمم ، حق دارین بترسین .... من هم قدیما ، اون وقت ها که هنوز زنده بودم از اینجا میترسیدم.! باید میدیدید چطوری میدویدن ..... 🤪 برگی از خاطرات یه 😂😂😂😂 ༺҈ ⍣҈  N҈ a҈ b҈ z҈ e҈ s҈ h҈ g҈ h҈ ⍣҈  ༻҈  💝 ❤️ 🧡 💛 💚 💙 💜 💖 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh