دکــلـمــه
چه روزگار عجیبی شده
میخواهیم تنها باشیم اما دلمان هم میخواهد بیرون از این جزیرهی یک نفره
کسی باشد که انتظارمان را بکشد!
میخواهیم با کسی حرف نزنیم اما
هوایی میشویم آن سوی این سکوت
کسی باشد که برایمان نامه بنویسد
میخواهیم در هیچ قاب دو نفرهای جا نشویم اما
مدام منتظر کسی هستیم که یک صندلی را کنار خودش برای ما خالی نگه دارد
کی وقت کردیم برای این همه رازآلودگی؟
کی این همه بزرگ شدیم که خودمان را هم نشناسیم؟
همه داریم آن دیکتهای را که خودمان به خودمان میگوییم هم غلط مینویسم
حواسمان هست؟
یک نفر باید باشد
که وقتی آمد
خط قرمز بکشد روی این همه خواستههای متناقض
و قلب ما را یکی کند با خودش
تو بیا
و بگذار ردیفِ «تو» آرایهی سادهی ادبی غزل زندگی من باشد
که تناقض، به شعرهای من نمیچسبد.
علي_قاضي_نظام
┏◇◇◇━━━━🌼🌼🌼