🔹
«اسفار» و «المیزان» دو روش برای یک هدف
▫️واضح است که اسلام را نمیتوان به همین ظاهر اولیه متون دینی و اعمال ظاهری خلاصه کرد. بلکه بیانات دینی مختلف، حاکی از این است که هم قرآن و هم سایر ادله نقلی ظاهر و باطن دارند، و هم انسان علاوه بر این حیات ظاهر، حیاط باطنی دارد و هم عالم و هستی، علاوه بر این ظاهر مشهود و محسوس، باطن و عواملی درونی دارد.
▫️در عالم اسلام و به تبع توجه و پیروی از این بیانات، گروهی به نام عرفا و یا متصوفه ظهور کرد و در پرتو ادبیات و فهم و اعمال سلوکی خاص ایشان، علمی به نام «عرفان» شکل گرفت.
▫️این گروه که به نوعی علمدارِ معارف و باطن دین بودند، به دلیل بیان بی پرده و عریان معارف که ظاهر آن زننده و غلط انداز و سختْفهم بود و هم به دلیل برخی از اعمال ناصحیح برخی منتسبین به عرفا و عرفان، مطرود جامعه علمی واقع شدند.
▫️با طرد علمی و اجتماعی این گروه از جامعه اسلامی، این خطر وجود داشت که معارف دین و توجه به باطن و مسیر سیر و سلوک علمی و عملی به کلی مطرود و فراموش شود.
▫️از آنجا که پرداختن به ادبیات عرفانی که حامل بیان معارف بود و تدریس و نشر آن آثار، به نوعی جُرم محسوب میشد، گروهی از عرفا سعی کردند که معارف دین و مباحث عرفانی را تا جایی که ممکن است با ادبیات فلسفی که همچنان تاحدوی وجاهت داشت، بیان کنند. این تلاش ادامه داشت تا اینکه صدرالمتالهین شیرازی این جریان را به اوج رساند و با نوشتن کتاب اسفار، سعی کرد اصول اصلی عرفان را برهانی و به زبان عقلی بیان کند.
▫️تلاش ایشان بسیار اثر گذار بود و توانست امهات مباحث عرفانی را تا حدود زیادی برهانی کند تا جایی که برخی قائلند که خواندن این کتاب تا حد قابل توجهی، انسان را از خواندن کتب عرفانی مستغنی میکند.
▫️البته به نظر می رسد این نهضت هر چند با اسفار تثبیت شد، اما با تلاش فلاسفه صدرا و خصوصا کاری که علامه طباطبایی کرد، تکمیل شد.
▫️علامه در امتداد کار فلسفی صدرا، علاوه بر اینکه نظام فلسفی متقن تر و برهانی تری بر تلاش صدرا حاکم کرد و آن را خالص سازی کرد، برخی مواردی که صدرا نتوانسته بود برهان اقامه کند، برهانی کرد و سطح حکمت متعالیه را ارتقا بخشید.
▫️اما علامه کار مستقل دیگری هم انجام داد. ایشان همان کاری که صدرا کرد و معارف را با زبان عقل بیان کرد، علامه، همان معارف را با زبان قرآن و روایات تبیین کرد.
▫️ایشان با نوشتن المیزان، تبیین کردند که همان معارف، در قرآن هم بیان شده است. البته ایشان به این دلیل که ادبیات عرفانی را عریان و زمینه ساز فهم اشتباه می دانند، ادبیات عرفا را استفاده نکردند و فقط سعی کردند با همان ادبیات قرآن و سنت، اما همان معارفی که عرفا بیان کردند را تبیین کنند.
▫️کار بزرگی که این دو عالم اسلامی در اسفار و المیزان انجام دادند، نه تنها حفظ و نشر معارف دین را در پی داشت و سبب شد این معارف دوباره به مجامع علمی شیعه بازگردد، بلکه نشان دادند که « قرآن و برهان و عرفان» هر سه یک حرف دارند و تنافی بین آنها نیست.
۰۳.۱۰.۱۱
@rooz_fiq