💠 خاطره ای از عملیات بیت المقدس اواخر اردیبهشت ۱۳۶۱ 🔹در آخرین روزهای عملیات آزادسازی خرمشهر، طبق طرح مانور، تصمصم گرفته شد نیروهای تیپ ۲۷ بجای جنگ در دروازه های خرمشهر،بسمت شلمچه رفته تا گلوگاه خروجی بطرف بصره را ببندند که در نتیجه نیروهای دشمن محاصره شده در شهر که قصد فرار را داشتند،به تله افتاده و به اسارت درآیند. لذا در تاریکی شب بسمت غرب خرمشهر رفتیم.حرکت بطرف شلمچه تا دمدمای صبح ادامه داشت. هوا داشت روشن می‌شد که تیمم کرده و نماز صبح را نشسته خواندیم.در این حین،تیربار عراقی‌ها، بچه‌ها را زیر آتش گرفت و عده‌ای بر زمین افتادند.بحالت درازکش رو بزمین چسبیدیم و گلوله‌ها، وزوزکنان از بالای سرمان می‌گذشت.هیچ عارضه و جان پناهی وجود نداشت، جز چاله و پستی بلندی‌های سی سانتی.کار بسیار سخت شده بود و کسی نمی‌توانست در زیر دید و تیر دشمن به سمت زخمی‌ها برود.من هم درحالت خوابیده، احساس کردم تیری بطرفم آمد. وقتی دقت کردم، با کمال تعجب دیدم،شلوارم سوراخ شده بدون آنکه تیر به پایم اصابت کند‼️مَرمی فشنگ پاچه شلوار را شکافته و از سوی دیگر خارج شده بود!. . . و تا پایان جنگ، این تنها تیری بود که بمن خورد! یادی از شهدای غواض دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175