غزلی ، مرا می‌چیند سفره را گوشه‌ی طلا می‌چیند از همان وقت سحر نیت مشهد کردم نام دلم را... به زبان، آوردم! ... قرار از ما می‌گیرد روزم عطر حرم و صحن و سرا می‌گیرد هشتمین روز، هوای دل‌مان بارانی است و هر دو حرم مهمانی‌ست هم سر سفره‌ی سلطان دوعالم هستیم هم پریشان شب هشت هستیم! @nafsalmahmoom