.
دلم از همه ڪه میگیرد
"مُجیر" را باز می کنم
"سُبحانَکَ. یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر".
ڪم ڪم،
معصیت هایم از ذهنم عبور می ڪند
اشڪ،اشڪ... دانه های مروارید اشڪ هایم را به نخ می ڪشم،
وقتی به صد و یڪی رسید نخ را گره میزنم،
شروع می ڪنم:
استغفرالله ربی و اتوب علیه... اما مگر معصیت های من با یڪ دور تسبیح پاڪ می شود؟
تو نگاهم ڪردی،
گناه ڪردم
گفتی توبه ڪن،
نڪردم
گفته بودی
"شما را نیافریدم مگر برای عبادت"، اما من........
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
خندیدم و شڪر نگفتم
سالم بودم و سجده نڪردم
اما بعد از هر قطره اشڪ شڪایت کردم
باز نگاهم ڪردی و خندیدی
ناشڪرتر از من نیافریدی، نه؟ "سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"
ای مولای من
معصيت هايم بسيار است.
اما تو آن بخشنده ی مهربانی!
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ
یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ
جز خودت چه ڪسی رفیقم خواهد شد؟
من ڪه جز تو ڪسی را ندارم!
اگر تو هم نبخشی به چه ڪسی پناه ببرم؟
⚜
@nafastazeh⚜