ای توتیای دیده ی من خاك پای تو
وی كنج خلوت دل عالم سرای تو
هر مو به تن زبان شده تا از تو دم زند
چون نی پُر است هر رگ جان از نوای تو
گاهی بَرآی از دل و در دیده جلوه كن
ای صد هزار دیده و دل مبتلای تو
داغ مَحبّت تو چراغ دل من است
این لاله زار یافت صفا از صفای تو
دانم چسان ز درد كِشم انتقام، اگر
دستم رسد به تربت دارالشفای تو
سوزد در انجمن، دل پروانه، جان شمع
بر حال من كه سوخته ام در هوای تو
این نیم جان كه مانده ز تاراج غم به جا
یكبار رونما كه بود رونمای تو
هركس ز جام عشق تو نوشید جرعه ای
بیگانه شد ز خویش چو شد آشنای تو
از دل كجا روی كه جز این كلبه ی حقیر
در عالم وجود بود تنگ جای تو
ای رهنمای قافله ی عشق، همّتی
كز پافتاده خسته دلی در قفای تو
آنان كه از برای تو مُردند، زنده اند
مُرده است آن كسی كه نمیرد برای تو
بی جلوه ی تو دیده ی ما را فروغ نیست
بی حاصل است طاعت ما بی ولای تو
در كار خلق، هر گره ی مشكلی كه هست
گردد گشوده در كف مشكل گشای تو
من عاجزم ز وصف و ثنای تو یا علی (ع)
زیرا كه حق نموده به قرآن ثنای تو
روز غدیر خم به جهان گشت آشكار
جاه تو و جلال تو و كبریای تو
دست «سهی» ز دامن مِهرت جدا مباد
ای توتیای دیده ی ما خاك پای تو
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام