📝📝📝پاسخ به سه ادعا... (افرادی که مسلمان بودند و دیگر مسلمان نیستند می گویند...)
◼️ادعای اول:
من خودم قبل از خروج از اسلام، چند بار قرآن را خوانده ام...
پاسخ🌻🌻:
▪️-با این سخن می خواهید بگویید، شناخت کاملی از قرآن دارید و نقد های تان از روی آگاهی است... ولی قابل قبول نیست.
▪️-خواندن ابزاری برای رسیدن به وادی فهمیدن است، اما باید بدانید هر خواندنی منجر به فهم و آگاهی نمی شود.
آری، شما قرآن را خوانده اید اما چگونه؟ آیا رمضان ها متن عربی آن را خوانده اید یا به صورت روزانه آن را میخواندید و در معنای آیات تامل می کردید؟ بنده ی حقیر معتقدم قرائتی که توام با تامل، آگاهی و حقیقت جویی باشد به الحاد ختم نخواهد شد.
▪️اما فرض می کنیم این برای شما صدق نمی کند و بعد از تامل به الحاد روی آورده اید... حال باید پرسید چه چیزی شما را به الحاد سوق داد؟ خود آیات؟ یا ابهاماتی که در مورد آن آیات برای شما ایجاد شده بود؟
طبعا ابهامات شما را دور کرده اند... حال می پرسیم:
تا چه اندازه سراغ بررسی آن ابهامات رفتید؟ به چند تفسیر نگاه کردید؟ از چند محقق سوال پرسیدید؟ به چند کتاب مراجعه کردید؟
▪️-امکان ندارد... شخصی که «بی طرف» باشد و به صورت «اصولی» سراغ تحقیق برود در دام الحاد نمی افتد... مثلا چه شبهه ای وجود دارد که پاسخ قانع کننده ای نداشته باشد؟!
◾️ادعای دوم:
من خودم با عربی آشنایی دارم و معنی قرآن و احادیث را متوجه می شوم... شما به اندازه ی من عربی نمی دانید
پاسخ🌻🌻:
▪️-می خواهید بگویید، چون عربی میدانم و قرآن را بدون ترجمه هم متوجه می شوم، پس نتایجی که بدست آورده ام صحیح است...
▪️-آیا با دانستن زبان عربی پازل شما برای کشف حقیقت، تکمیل می گردد؟
در جهان عرب، این همه مسیحی و یهودی و مارکسیست وجود دارد... چرا آنها ایمان نمی آورند، آنها که خودشان عرب زبانند! اصلا چرا دور برویم، ابوجهل و ابولهب مگر عربی نمی دانستند؟ مگر با شخص رسول اکرم (ص) ارتباط نداشتند؟ حضرت جبرئیل (علیه السلام) پیام را به رسول الله (ص) می رساند... چند دقیقه بعد سرورمان رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) همان را به مشرکان مکه (عرب زبان) تحویل می داد... ولی چرا آنها ایمان نمی آوردند...؟
▪️-پس علاوه بر «دانستن عربی»، باید «قلب حق پذیری» هم وجود داشته باشد و اراده و شهامتی که آن حق را به جایگاه خود برساند، بکار گرفته شود.
◼️ادعای سوم:
من خودم چند سال طلبه بوده ام...
پاسخ🌻🌻:
▪️-حرف شما مانند این است شخصی نسخه ای بنویسد و مریض بعد از خوردن آن داروها بمیرد... وقتی از او بپرسند چرا این نسخه را نوشتی؟ بگوید: من خودم سه ترم پزشکی خوانده ام!!! آیا کسی سخن او را می پذیرد؟ یا می گویند مرد حسابی شما در سه ترم چه چیزی یاد گرفته ای که می آیی با جان مردم بازی می کنی...!
برای طلبه هم دقیقاً به همین شکل... می گوییم در این چند سال چه چیزی یاد گرفته اید که الان با قیامت و سرنوشت ابدی مردم بازی می کنید؟
▪️-هرچند اگر یک پزشک کامل و حتی متخصص باعث مرگ کسی شود، باز هم ما به علم طبابت بدبین نخواهیم شد و پزشکان عالی و خدمت رسان را به عنوان الگوی یک پزشک خوب درنظر می گیریم... در حوزه ی علوم دینی هم به همین شکل... اگر یک عالم دینی دچار ارتداد شود و مردم را گمراه کند... ما داعیان و عالمان بزرگوار را به عنوان الگوی یک داعی خوب در نظر میگیریم نه آن شخص را... و به خاطر رفتار غلط آن عالم، دین را کنار نمی گذاریم و به آن شخص مرتد شده می گوییم شما معیار نیستید...
▪️(اتفاقا دو سال پیش در کتاب فروشی با یک ملا بحثم شد، اخیرا در دام جریانات روشنفکری! افتاده است و حرف های عجیبی می زد... بعد گفت و گوی فراوان می گفت ببین فلانی من خودم این گونه بودم... گفتم ببخشید برادر بزرگوار، آیا شما برای ما معیار هستید؟ که در هر اندیشه ای باشید همان صحیح باشد و با شما بیاییم؟ قبول کرد و گفت خیر...)
▪️-لذا افرادی که چند سال طلبه بوده اند و به هر دلیلی از اسلام دور شده اند، تغییرات فکری آنها معیاری برای حق بودن اندیشه های نادرست شان نیست...
نویسنده جناب م.یوسفی
☑️
@naghdeelhad