▪️ساعتساز نابینا [۱] یا خالق علیم و حکیم
▪️وقتی فرگشت بدون هوشمندی و هدفمندی معنا ندارد...
تمام تلاش ریچارد داوکینز در این کتاب - ساعتساز نابینا - این است که نشان دهد: «جهان و مخصوصاً محدودهٔ زیستشناسی، بهطور تصادفی بهوجود آمده است.» او در بخشهایی که هستهٔ کتابش را تشکیل میدهند، اعتراف میکند که اگر پروتئینِ هموگلوبین یکباره ایجاد شود، احتمال تشکیل آن یک بر ده به توان ۱۹۰ است؛ یعنی: مخرج کسر ۱۹۰ صفر دارد!!! عددی بینهایت کوچک که عملاً امکان تصادفی ساخت آن، صفر است.
✅ این احتمال بینهایت کوچک، تکیهگاه اصلی استدلال خلقتگرایان در توجیه هوشمندی و هدفمندی خلقتی است که بدون تردید، توسط خداوندی حکیم و با درنظرداشتن غایتی اولیه ساخته شده است.
⭕️ اما داوکینز برای این احتمال ضعیف، تفسیر دیگری دارد. او چنین ادعا میکند که ساخت مولکولهای زیستی حاصل «انتخاب انباشتی» است، نه «انتخاب تکمرحلهای»؛ یعنی، هرگاه که جزیی از مولکول بهطور تصادفی شکل گیرد، انتخاب و تثبیت میشود و به این ترتیب، انتخابهای بعدی محدود میشوند. او برای توضیح بیشتر، یک برنامهٔ کامپیوتری را مثال میزند که میخواهد بهطور تصادفی این جملهٔ هملت - از شخصیتهای آثار شکسپیر - را تولید کند:
«Methinks it is like a weasel»
که احتمال تایپ تصادفی آن، حدوداً یک بر ده به توان چهل است که عملاً غیر ممکن است!
اما او چنین استدلال میکند که برای انجام انتخاب انباشتی، در هر مرحلهای که کامپیوتر حرفی را شبیه حروف جمله اصلی پیدا کرد، باید آن را متوقف کرد و سایر حروف را تا رسیدن به جملهٔ مطلوب ادامه داد. بنابراین همان طور که خود او نشان داده است، کامپیوتر با همین دستکاری کوچک، این کار را طی چهل مرحله و نه ده به توان چهل مرحله انجام میدهد.
🔘 اما در این توضیحات او، مشکل بزرگی مشاهده میشود. اگر خوب به روش انتخاب انباشتی او دقت کنیم، متوجه میشویم در این دستکاری، هم عامل هدفمندی وجود دارد و هم عامل هوشمندی!
از همان ابتدا، انتخاب اولیهٔ جملهٔ اصلی در حکم هدفمندی (هدف: تولید جملهٔ نهایی) و نحوهٔ دستکاری متناسب با این هدف، در حکم هوشمندی است!
⬅️ پس ساخت جملهٔ معنادار، اگر از راه انتخابِ تکمرحلهای انجام شود، لاجرم به احتمالات نزدیک صفر میانجامد که به اعتراف خود او بسیار نامعقول است، یا در انتخاب انباشتی، مجبور است به هدفمندی و هوشمندی که خصیصههای اصلی تکاملِ هوشمند است، متوسل شود!
❗️این را نیز اضافه کنیم که این احتمالات تنها برای یک جملهٔ ۲۳ حرفی است، درحالیکه بنابه اعتراف خود او، احتمالِ تصادفیبودن پیدایش یک موجود به مانند این است که یک میمون بهطور تصادفی شروع به تایپ کند و کل کتاب شکسپیر را بنویسد!
🔄 بنابراین داوکینز در دام افتاده است و تشبیهی که میآورد، ناخواسته خلاف ادعایش را ثابت میکند و خود، نوعی اعتراف به هوشمندی و هدفمندی خلقت است.
البته دیوید برلینسکی شبیهسازی کامپیوتری را بدون دستکاریِ هوشمندانه و هدفمند انجام داده است که خروجی آن، چیزی جز یک مشت فرآوردهٔ بینظم و بیمعنی از دادههای کامپیوتری نیست.
❓اما ببینیم آیا اصول فرگشت قادر به دفاع از خود هستند یا خیر؟!
⏺ فیلتری که داوکینز برای انتخاب انباشتی تعیین کرده بود، رویهای هوشمندانه و هدفمند بود. اما آیا این فیلتر در طبیعت هم هوشمندانه و هدفمند است؟
⏺ با مطالعهٔ اصول فرگشت درمییابیم، شاید فیلتری که داوکینز برای انتخاب انباشتی عنوان میکند، زندهماندن و تولیدنسل باشد؛ یعنی، چنانچه تغییرات تصادفیِ ژنتیکی در راستای بقای موجودات باشند، موجودات بهطور طبیعی باقی میمانند و بهاصطلاح انتخاب میشوند.
ادامه دارد...
☑️
@naghdeelhad