شرح و تفسير حقوق متقابل پدر و فرزند امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به بخشى از حقوق پدران بر فرزندان و حقوق فرزندان بر پدران اشاره مى كند. براى حق پدر بر فرزند، تنها يك مورد را بيان مى فرمايد و براى حق فرزند بر پدر سه مورد، مى فرمايد: «فرزند را بر پدر حقى است و پدر را نيز بر فرزند حقى»; (إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً، وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً). سپس درمورد حق پدر بر فرزند چنين مى فرمايد: «حق پدر بر فرزندان اين است كه در همه چيز جز در معصيت خداوند سبحان از وى اطاعت كنند»; (فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْء، إِلاَّ فِي مَعْصِيَةِ اللّهِ سُبْحَانَهُ). ظاهر اين است كه حقى را كه امام(عليه السلام) به اين گستردگى درباره پدران فرموده اعم از واجب و مستحب است و به تعبير ديگر، در مواردى اطاعت واجب است و آن جايى است كه اگر ترك كند سبب اذيت و آزار مى شود و منجر به عقوق پدر مى گردد اما مواردى هست كه اگر اطاعت نكند پدر اذيت نمى شود. در اين جا مستحب است كه فرزند به امر پدر احترام بگذارد و اطاعت كند. البته گاهى مسائل سرنوشت سازى است كه اگر پسر بخواهد از پدر اطاعت كند گرفتار خسارت عظيمى مى شود هرچند داخل در عنوان معصيت نيست. مثلاً پدر از عروس خود ناراحت باشد و به فرزند دستور دهد كه همسرت را طلاق بده و يا اين كه پسر تجارت پرسودى با شريكى دارد و پدر از شريك ناراحت باشد و به پسر بگويد كه به شراكت خود خاتمه بده. در اين گونه موارد دليلى بر وجوب اطاعت پدر هرچند معصيت خدا نيست، نداريم. زيرا اطلاقات ادله از اين گونه مصاديق منصرف است و بيشتر ناظر به احترام پدر در مسائل مورد نياز او يا مرتبط با اوست. البته مسأله احترام به پدر و برخورد خاضعانه و متواضعانه با او و مصاحبت به معروف هرچند مسلمان نباشد مسأله جداگانه اى است كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است آن جا كه مى فرمايد: «(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً); و بال هاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه كه آن ها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!». و در سوره لقمان مى فرمايد: «(وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً); و هرگاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى (بلكه مى دانى باطل است)، از ايشان اطاعت مكن، ولى با آن دو در دنيا به طرز شايسته اى رفتار كن». اين آيات و مانند آن كه در قرآن مجيد آمده به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد حق پدر و مادر زياد است و تا چه اندازه احترام آن ها بر فرزندان لازم مى باشد. سپس امام(عليه السلام) به سراغ حقوق سه گانه فرزند بر پدر رفته، مى فرمايد: «و حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيك بر او نهد و ادب و تربيتش را به خوبى انجام دهد و قرآن را به او بياموزد»; (وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ، وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ). نامگذارى ممكن است در نظر بعضى، امر ساده اى باشد در حالى كه چنين نيست. نام، چيزى است كه هر روز بارها انسان با آن مخاطب مى شود و طبعاً اثر تلقينى دارد. اگر به فرض، پدر نام «ظالم» بر پسر بگذارد و هر روز او را به اين نام خطاب كنند اگر روح ستمگرى بر او غالب شود جاى تعجب نيست. و به عكس اگر نام محسن و حسن يا حسين بر او نهند و همواره آن را در خطابات تكرار كنند حقيقت نيكوكارى به تدريج در او راسخ مى شود. همچنين نام عبدالله و عبدالرحيم و عبدالرحمان كه همگى حكايت از عبوديت انسان در برابر خدا دارد. در روايات اسلامى نيز درباره نامگذارى دقت زيادى شده است حتى در روايتى داريم كه اگر نام زشتى بر انسان ها و يا حتى شهرها گذاشته شده آن را تغيير دهيد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) يغَيرُ الأَسْمَاءَ الْقَبِيحَةَ فِى الرِّجَالِ وَ الْبُلْدَانِ; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)اسماء زشتى را كه بر مردان و شهرها گذاشته بودند تغيير مى داد» و به يقين كار پيغمبر(صلى الله عليه وآله)براى ما الگو و اسوه است. حتى از روايات استفاده مى شود كه براى فرزندان قبل از تولد اسم انتخاب شود و از اميرمؤمنان(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «سَمُّوا أَوْلاَدَكُمْ فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَ ذَكَرٌ أَوْ أُنْثَى فَسَمُّوهُمْ بِالأَسْمَاءِ الَّتِى تَكُونُ لِلذَّكَرِ وَ الاُْنْثَى فَإِنَّ أَسْقَاطَكُمْ إِذَا لَقُوكُمْ فِى الْقِيامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ يقُولُ السِّقْطُ لاَِبِيهِ أَلاَّ سَمَّيتَنِى وَ قَدْ سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله)مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ يولَدَ; براى فرزندانتان نام انتخاب كنيد (حتى پيش از تولد) و اگر نمى