اب بهوسيله پرندگان فال بد مى زدند اين واژه كه از ماده طير است به معناى فال بد به كار رفته، در برابر «تفأل» كه به معناى فال نيك است. در قرآن مجيد نيز به طور مكرر واژه «طيره» در همين معنا به كار رفته كه مشركان خرافى مسلك در برابر پيامبران الهى به اين حربه متوسل مى شدند تا روحيه آن ها را تضعيف كنند و يا مردم را از اطراف آن ها پراكنده سازند. درمورد موسى(عليه السلام) و يارانش مى فرمايد: (يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَّعَهُ) هرگاه ناراحتى به فرعونيان مى رسيد آن را به شوم بودن موسى و همراهانش نسبت مى دادند. در مورد قوم ثمود نيز مى فرمايد: «(قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَّعَكَ); گفتند: ما به تو و كسانى كه با تو هستند فال بد مى زنيم و شما را شوم مى دانيم» و پيامبر آن ها صالح(عليه السلام) در جواب آن ها گفت: «(قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ); فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعيين مى گردد); بلكه شما گروهى هستيد فريب خورده». و در جاى ديگر مى فرمايد: «(قَالُوا طَائِرُكُمْ مَّعَكُمْ); (رسولان) گفتند: «شومى شما از خودتان است». به هر حال اين واژه به معناى فال بد است و در كلام امام(عليه السلام) نيز به معناى فال بد ذكر شده هرچند «طائر» گاه به معناى فال بد و گاه به معناى فال نيك و يا به معناى عمل خوب و بد به كار مى رود. اما اين كه چرا از فال بد نهى شده است؟ براى اين كه اولا يك مسأله خرافى است و هيچ گونه رابطه اى در ميان پرواز پرندگان، يا بهويژه كلاغ و حوادث شوم وجود ندارد و ثانيا باعث تضعيف روحيه ها و سستى اراده ها مى گردد. به همين دليل در روايات اسلامى نكوهش شديدى درباره فال بد زدن و تطير ديده مى شود تا آن جا كه در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «الطيرة شرك; فال بد زدن نوعى شرك است» زيرا مفهومش اين است كه غير از خدا را در سرنوشت خودمان مؤثر و شريك بدانيم و اين نوعى شرك است. در روايت ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «مَن خَرَج يُريدُ سَفَراً فرجَع مِن طَير فقد كَفَر بما اُنزِل على محمّد(صلى الله عليه وآله); كسى كه اراده سفرى كند و از منزل به سوى مقصد حركت نمايد ولى پرنده اى را ببيند و به فال بد بگيرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمّد(صلى الله عليه وآله)نازل شده كافر گرديده است». زيرا پريدن پرنده اى را در سرنوشت خود مؤثر دانسته به گونه اى كه او را از حركت به سوى مقصد بازداشته است. و در روايات اسلامى دستور داده شده است كه به فال بد اعتنا نكنيد و توكل بر خدا كنيد هيچ مشكلى براى شما پيش نخواهد آمد. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)چنين نقل شده است: «الطّيرةُ شِركٌ ولكنّ الله عزّ وجلّ يُذهِبَه بالتوكُّل; فال بد زدن نوعى شرك است و ليكن خداوند متعال آن را با توكل از بين مى برد». اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم: «أَنَّ النَّبِى(صلى الله عليه وآله) كَانَ يحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَنَ وَ يكْرَهُ الطِّيرَةَ وَ كَانَ(عليه السلام) يأْمُرُ مَنْ رَأَى شَيئاً يكْرَهُهُ وَ يتَطَيرُ مِنْهُ أَنْ يقُولَ اللَّهُمَّ لاَ يؤْتِى الْخَيرَ إِلاَّ أَنْتَ وَ لاَ يدْفَعُ السَّيئَاتِ إِلاَّ أَنْتَ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِكَ; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فال نيك را دوست مى داشت و از فال بد متنفر بود و دستور مى داد اگر كسى چيزى ببيند كه مى شود با آن فال بد زد (براى رفع نگرانى) بگويد: خداوندا! هيچ كس جز تو نيكى عطا نمى كند و هيچ كس جز تو بدى ها را دور نمى سازد و هيچ پناه و نيرويى جز به وسيله تو نيست». از مجموع آنچه درباره فال و طيره گفته شد اين نكته به دست مى آيد كه شخص موحد هرگز به سراغ خرافات نمى رود و غير خدا را در سرنوشت خود مؤثر نمى داند. در واقع فال نيك كه سبب خوش بينى به آينده و اميدوارى و نشاط مى گردد ضررى ندارد اما فال بد كه نگرانى و آشفتگى و گاه يأس و حتى بدبينى به ساحت قدس خداوند ايجاد مى كند كار زشت و ناپسندى است. و اما «عدوى» به معناى سرايت است به خصوص درمورد سرايت بيمارى از كسى به ديگرى به كار مى رود و اين كه امام (عليه السلام) سرايت را نفى فرموده به اين معنا نيست كه هيچ گونه از بيمارى ها واگيردار نمى باشد زيرا امروز مسلم است كه بسيارى از بيمارى ها از فردى به ديگرى منتقل مى شود مانند بيمارى سل و سرماخوردگى و امثال آن. اما چنين هم نيست كه تمام بيمارى ها واگيردار باشد بسيارى از بيمارى ها مانند بيمارى قند، فشار خون، انواع سكته هاى قلبى و مغزى چيزى نيست كه از كسى به ديگرى سرايت كند. به نظر مى رسد كه در عصر جاهليت افرادى بودند كه به شدّت از همه بيماران پرهيز مى كردند و شايد اصلاً به عيادت آنها نمى رفتند و يك اعتقاد خرافى داشتند كه بايد از هر بيمارى پرهيز كرد. اسلام اين عقيده افراطى و خرافى را نفى مى كند تا مردم به