هدایت شده از احلی
✳️ ناشناسی در قافله مکه آن سال کاروانی که عازم مکه بود، چند روزی در مدینه توقف کرد. در این شهر صالحی از تبار صالحان به این قافله پیوست که کاروانیان وی را نمی‌شناختند. پس از مدت کوتاهی این کاروان به سمت مکه به راه افتاد. مردی در بین راه مدینه به مکه به این کاروان ملحق شد و دید که آن انسان صالح به خدمت اهل قافله مشغول است. از اهل قافله پرسید: آیا این شخص را که این‌گونه به خدمت شما مشغول است، می‌شناسید؟ اهل کاروان پاسخ دادند: او در مدینه به ما پیوسته و بنابر خواسته خودش به اهل کاروان خدمت می‌کند». آن مرد گفت: بله اگر او را می‌شناختید هرگز چنین گستاخی در حق او روا نمی‌داشتید که شما را خدمت کند؛ او علی بن الحسین (عليهما السلام) است. ناگاه اهل کاروان به‌سوی امام شتافتند و به روی دست و پای او افتادند. آنها از حضرت عذرخواهی کرده، عرض کردند: ای پسر رسول‌خدا، چرا با ما چنین رفتاری کردید؟ ! ممکن بود از سر نشناختن شما جسارتی از ما سر می‌زد. امام با خوشرویی پاسخ داد: من خودم عمداً کاروان شما را برای مسافرت حج انتخاب کردم؛ چون مرا نمی‌شناختید؛ زیرا گاهی با کاروانی می‌روم که عطوفت فراوانی در حق من روا می‌دارند و مانع آن می‌شود که من نیز به فیض سعادت خدمت به همسفران نائل شوم. کاروانیان از این همه بزرگی، صفا و معرفت آن حضرت در شگفت شدند و از سوی دیگر، از اینکه سعادت همسفر بودن با آن حضرت را پیدا کرده بودند، در پوست خود نمی‌گنجیدند. (وسائل الشیعه، ج ٨، ص ٣١۵) (بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۲۱) ┏━✨🕊✨🕊✨┓ 🆔  [[ @ahla72 ]] ┗━✨🕊✨🕊✨┛