ده است، آن جا که می فرماید: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج»18 در حدیثی سه خصلت دیگر موجب نگرانی حضرت رسول بیان شده است: یکی آن که قرآن را به غلط تأویل کنند و معانی و تفاسیر آن را نادرست و به دلخواه و مطابق سلیقه و گرایش خود معنی کنند، دیگر آن که در پی لغزش عالمان باشند تا از رهگذر مطرح ساختن اشتباهات علما، به فتنه گری و تشویش اذهان بپردازند، سوم آن که با فراوان شدن مال و ثروتشان دچار اسراف و اتراف و طغیان و خوشگذرانی شوند. و اینک متن حدیث: «انّما الخوف علی اُمّتی من بعدی ثلاثُ خصالٍ: اَنْ یَتَأَوَّلُوا القرآنَ علی غَیرِ تَأْویلِهِ او یَتَّبِعُوا زَلَّةَ العالِم، او یَظْهَرَ فیهمُ المالُ حتّی یَطْغَوا و یَبْطِرُوا...»19 6. سلطه و نفوذ منافقان همیشه بزرگ ترین خطر برای هر نهضت و انقلاب، یا مکتب و آیین، تحرکات عناصر نفوذی بیگانه به داخل مجموعه های خودی و انقلابی بوده است. نفاق، همزبانی و همراهی ساختگی دروغین کسانی با امت اسلام است که در دل، هیچ عقیده ای به مبانی و ارزش ها ندارند و با زبان بازی و زرنگی و همرنگی ظاهری، خود را داخل نیروها جا می زنند و از پشت ضربه می زنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در طول دوران حکومت در مدینه، با پدیده منافقان دست به گریبان بود، و عمیق تر آن که کسانی در زمره اصحاب و همراهان او بودند که در دل عقیده ای به دین و رسالت نداشتند، اما با گفتن شهادتین و شرکت صوری در نماز و برنامه های دیگر، خود را در صفوف مسلمانان جا زده بودند و پس از رسول خدا، برای اعاده جاهلیت و شرک، به دست و پا افتادند و فتنه گری ها کردند. نگرانی رسول خدا از این دشمنان خوش خط و خال اما زهرآگین بود، نه از مؤمن یا کافر، که ایمان یا کفر خویش را به صراحت اظهار می کردند. فرموده است: «ولکنّی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حُلْوَاللسان...؛20 از منافق شیرین زبانی بر شما بیمناکم که حرف هایش برایتان آشناست، ولی عمل و رفتارش به گونه ای است که نمی شناسید.» در حدیث دیگر، صریح تر بیان فرموده است: «انّی لا اَتَخَوَّفُ علی اُمّتی مؤمناً و لا مشرکاً، فامّا المؤمنُ فَیَحْجُزُهُ ایمانُهُ و اما المشرکُ فَیَقْمَعُهُ کُفْرُهُ، ولکن اَتَخَوَّفُ علیکم منافقاً عَلیمَ اللسان، یقولُ ما تَعْرِفُونَ و یَعملُ ما تُنْکِرُون؛21 من هرگز بر امتم از سوی مؤمن و مشرک بیمناک نیستم؛ مؤمن را ایمانش باز می دارد و مشرک را کفرش ریشه کن می سازد. لیکن نگرانی و بیم من بر شما از سوی منافق دانا زبان است که می گوید آنچه را می شناسید و عمل می کند آنچه را نمی شناسید.» چنین منافقانی که مجهّز به دانش دین و آشنا به زبان انقلاب اند، در پیکره امت اسلامی نفوذ می کنند و به نام دین حرف می زنند و عمل می کنند و از درون ضربه می زنند. چنین کسانی پس از پیامبر خدا، بر سرنوشت دین و دنیا و حکومت و خلافت مسلط شدند و اوج آن، استیلای امویان برخلافت اسلامی بود که پس از قدرت یافتن، کفر درونی خویش را آشکار ساختند و ضربه های جبران ناپذیر زدند. معاویه و یزید را از بارزترین آنان می توان شمرد. نگرانی رسول خدا از نقش منافقان، هشداری برای فرزندان انقلاب و مسلمانان آگاه است که نامحرم را به حریم نظام اسلامی راه ندهند و فریب چهره های انقلابی نما و حرف ها و شعارهای فریبنده را نخورند که آنچه می گویند، تنها در نوک زبان است، نه در ژرفای دل و عمق باور. 7 . جعل و نسبت های دروغ دروغ بستن به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هم در زمان حیات آن حضرت بود و آزارش می داد که کسانی حرف هایی را به دروغ از قول حضرتش نقل می کردند، هم نسبت به آینده و پس از وفاتش نگران آن بود که هرکس هرچه را می خواهد به او نسبت دهد و حاکمان برای توجیه مفاسد خویش یا کوبیدن هرکس و هرچیزی، به حدیثی ساختگی از زبان پیامبر، تمسّک جویند. پیامبر، کسانی را که به او دروغ بندند، نفرین و لعنت کرده است و وعده دوزخ بر ایشان داده است.22 از جمله در خطابه بلیغ و تاریخی خویش در «حجة الوداع»، که بسیاری از گفتنی ها، توصیه ها، هشدارها و نگرانی ها را بیان نمود، چنین فرموده است: «قَدْ کَثُرَتْ علَیَّ الکَذّابة و سَتَکْثُرُ، فَمَنْ کَذِبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّار؛23 دروغ بستن بر من بسیار شده و در آینده هم افزایش خواهد یافت. پس هرکس به عمد، بر من دروغ بندد، جایگاهش را در آتش دوزخ فراهم سازد.» شگفتا که این خطر و این جنایت، در زمان ما نیز وجود دارد و حضرت امام خمینی قدس سره نیز این نگرانی را نسبت به آینده داشتند، از این رو در صفحه آخر وصیت نامه سیاسی، الهی خویش به صورت تذکّر افزودند: «اکنون که من حاضرم، بعضی نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می کنم آنچه ب