نهج البلاغه و درود خدا بر او فرمود: (آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامي كوفه (نخيله) حركت كرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند اي امير مومنان ما آنان را كفايت مي كنيم، فرمود:) شما از انجام كار خود درمانده ايد! چگونه كار ديگري را برايم كفايت مي كنيد؟ اگر رعاياي پيش از من از ستم حاكمان مي ناليدند، امروز من از رعيت خود مي نالم، گويي من پيرو و آنان حكمرانند، يا من محكوم و آنان فرمانروايانند. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يكي گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، اي امير مومنان فرمان ده تا هرچه خواهي انجام دهم، امام فرمود:) شما كجا؟ و آنچه من مي خواهم كجا؟