📒 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 📖 قضاوتهای حضرت علی (علیه السلام) 📚 انتشارات پیام حق 7⃣3⃣(قسمت سی و هفتم) فریادرس آمد 🔻 روزی امام علی (علیه السلام) از قبیله همدان بیرون شد، در بین راه دو مرد را دید، زد و خورد می کردند؛ آنان را از هم جدا نموده و به راه خود ادامه داد. 🔻در بین راه صدای استغاثه ای شنید . ✨ امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جانب او شتافت و می فرمود : فریادرس آمد. 🔻 دو مرد را دید که یکی از آنان از دیگری شکایت داشت. شاکی گفت : یا امیرالمومنین ! پیراهنی به این مرد فروخته ام به هفت درهم و با او شرط کرده ام که درهم های سالم و بدون عیب به من تحویل دهد و او این درهم های معیوب را به من داده است و من از گرفتن آنها امتناع ورزیده از او مطالبه دراهم سالم نمودم ، پس سیلی به صورتم زد . ✨ امیرالمؤمنین به زننده فرمود : چه می گویی ؟ 🔻 گفت : راست می گوید. به او فرمود : به شرط خود وفا کن. آنگاه به مضروب فرمود : قصاص بگیر، مرد گفت : یا عفو کنم ؟ ✨ امام (علیه السلام) فرمود : اختیار آن با خود توست، سپس به همراهان خود فرمود : بگیرید او را . پس مردی او را بر دوش گرفت و آن حضرت پانزده تازیانه به او زد و فرمود : این سزای هتک حرمت توست نسبت به آن مرد. ↩️ ادامه دارد...