در بخش بیست و یکم این کتاب میخوانیم:
برای «مخالفبودن»، «مخالفتکردن» لازم نیست؛ «همراهینکردن» کافی است.
💯 هرکه در «میانه» باشد نیز با نبی نیست💯
🖇 تعلیقه:
تاریخ، سرشار است از آدمهای «بینابینی» و «حد وسط» که حاضر به موضعگیری شفاف نیستند و نمیخواهند هزینه بدهند.
🔝 دکان دو نبش گشودهاند و از دو پهلو گویی، نان میخورند.
حرفهای زیرمیزی دارند و شخصیت آغشته به ابهام. گاهی به نعل میزنند و گاهی به میخ. هم خدا را میخواهند و هم خرما را.
قدرت معنوی برای انتخاب ندارند؛ چون دلبستهی منافعشان هستند. به زیست متوسط، خو کردهاند و در برابر حقیقت، تهی از حس مسئولیت تاریخیاند.
به عرف و اقتضا و موقعیت مینگرند و بر موج عوامزدگی مینشینند تا برای ساختارشکنی، هزینه ندهند.
زندگی میکنند نه مبارزه. کارمند هستند نه دردمند.
اگر دریابند که میتوان بر تن حقیقت، زخمه زد، دریغ نمیورزند. محافظهکار هستند نه انقلابی؛ و مگر ممکن است جمع میان انقلابیگری و ابهام؟!
🔝 هویتشان ژلهای است و بازی دوگانه را خوب آموختهاند. میانهنشینان، هرجایی و رنگپذیرند و همواره راهی برای گریز از صراحتهای مسألهساز دارند.
زبان شان سخنی دارد و دلشان سودایی دیگر. بیطرفی را فضیلت میشمارند اما همواره به سوی مخالف، غش میکنند.
حق را با باطل میآمیزند تا رسوا نشوند. در نقش عقل کل، ظاهر میشوند و میخواهد کدخدامنشانه، ارزشها را به حاشیه برانند.
انشالله صوت آموزشی کتاب رو مستمرا در کانال دنبال خواهیم کرد