نجف آباد نیوز
⭕️ خرید مسلسل توسط مبارزان انقلابی نجف آباد از زمانی که برای اولین‌بار با امام‌بخش در زاهدان آشنا ش
⭕️ البته قیافه‌ام در آن لباس‌های محلی خیلی نشان نمی‌داد غیر‌بومی‌ام تا کسی شک کند ولی امام‌بخش نگران بود بخواهم جوابِ فحش‌های قاچاقچیان را بدهم. کشیدم کنار و خیلی آرام در گوشم گفت: «حواست باشه که خودت رو لو ندی! اگه بفهمند هوادار خمینی هستی و واسه چی این‌جایی، برات دردسر درست می‌کنند و اون‌وقت کاری از دستم بر نمیاد!» به این نصیحت گوش دادم و تا وقتی دور هم بیدار نشسته بودیم، لام تا کام حرف نزدم. صبحِ زود حرکت کردیم و بعد از حدود یک‌ساعت رانندگی رسیدم به شهر کویته. تا قبل از ظهر، امام‌بخش یک مسلسل‌ «ام‌پی۴۰» سفارش داد و من هم یک رادیوی کوچک به هفتاد تومان خریدم تا خبری از اوضاع انقلاب بگیرم. شب که با همان قاچاقچی‌ها و خان دور هم جمع شدیم، گوشه‌ای دنج پیدا کردم و رادیو را روشن کردم. وقتی رفتم روی موج بی‌بی‌سی، فهمیدم که اوضاع خیلی عوض شده و انقلاب در آستانۀ پیروزی است. قضیه را به دوست بلوچم گفتم و او هم خواست حرفی نزنم ولی رفت رادیوی بزرگی که روی طاقچه بود را روشن کرد. چند دقیقه‌ای که از پخش اخبار گذشت، تمام حاضرین در اتاق مطمئن شدند که انقلاب پیروز شده و تحولات از همان لحظات کلید خورد. همان‌هایی که دیشب به انقلاب فحش می‌دادند، شروع کردند به دعا و ثنای امام و انقلاب. صبح که شد، دل توی دلم نبود و شال و کلاه کردم تا زودتر برگردم نجف‌آباد. رفیق بلوچم اصرار داشت حداقل تا آماده‌شدن اسلحه و شناسنامه بمانم ولی گفتم: «اسلحه را واسۀ انقلاب می‌خواستم! حالا دیگه به درد نمی‌خوره!» در نهایت قرار شد پانزده‌هزار تومان از پول‌ها پیشِ امام‌بخش بماند تا اسلحه را بعدها به دستم برساند و من هم تنهایی برگردم. هشت هزار تومان دادم و با یک وانت «داتسون» برگشتم زاهدان و از آن‌جا به نجف‌آباد. 📌خاطرات یکی از مبارزان انقلاب در نجف آباد؛ انتشارات مهر زهرا 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir