ادامه👇 ... پروانه های عاشقِ نور، بال در نفسِ گل هایی می گشایند كه بر كرانهٔ سبز این چشمه ها رسته اند و نور در این عالم، هر چه هست از آن نور اللاَنوار تابیده است كه ظاهرتر و پنهان تر از او نیست، و مگر جز پروانگان كه پروای سوختن ندارند، دیگران را نیز این شایستگی هست كه معرفت نور را به جان بیازمایند؟ و مگر برای آنان كه لذت این سوختن را چشیده اند، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی چیزی هست؟ كتابخانه مسجد امام جعفر صادق (علیه السلام ) بر تقوا اساس گرفته بود و این است زمزم نور، و اینانند قبیله نور خواران و نور آشامان، و قوام این عالم اگر هست در اینان است و اگر نه، باور كنید كه خاك ساكنان خویش را به یكباره فرو می بلعید. مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود كه می تپید و تا بود، مظهر ماندن و استقامت بود و آن گاه نیز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگریز شدند كه به آن سوی شط خرمشهر كوچ كنند، باز هم مسجد جامع مظهر همهٔ آن آرزویی بود كه جز در باز پس گیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران وبسیجیان غرقه در خون ظاهر شود، و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند وبا مظلومیت به شهادت رسیدند و پیكر هاشان زیر شنیِ تانكهای شیطان تكه تكه شد وبه آب و باد و خاك و آتش پیوست اما.... راز خون آشكار شد. راز خون را جزء شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر، بگو بسیاربسیار شیرین تر است. راز خون در آنجا ست كه همه حیات به خون وابسته است، اگر خون یعنی همه حیات و از ترك این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیش ترین ازآنِ كسی است كه دست به دشوارترین عمل بزند.  راز خون در آنجاست كه محبوب، خود را به كسی می بخشد كه این راز را دریابد و آن كس كه لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی یابد. آنان را كه از مرگ می ترسند از كربلا می رانند. مردانِ مرد، جنگاورانِ عرصه جهادند كه راه حقیقتِ وجودِ انسان را از میان هاویهٔ آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب كرده اند تا فتوت وكربلاییان پای در آزمونی دشوار می گذارند. كربلا مستقر عشاق است و شهید محمد علی جهان آرا چنین كرد تا جز شایستگان كسی در آن كربلا استقرار نیاید. شایستگان آنانند كه قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است كه ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند ؛ حكمرانانِ جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور كه پرتویی از آن همه كهكشان های آسمان دوم را روشنی بخشیده است. ای شهید! ای آنكه بر كرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای! دستی بَرار و ما قبرستان نشینانِ عاداتِ سخیف را نیز از این منجلاب بیرون كش. @najafpoormh .........