✍ مهدی جمشیدی
نظم علمیِ ما در علوم انسانی و ترجیحات آن، بر اساس منطق «انتزاعی» و «میدانگریز» و «دانشگاهبسنده» بنا شده است؛ چنانکه از عینیّت فاصله دارد و بهجای حل مسألههای واقعی و گشودن گرههای اینجا و اکنون، در عوالم مفهومی و خیالاندودِ خویش به سر میبرد. انبوه مقالات بهاصطلاح «علمی-پژوهشی»، نسبت خود را با واقعیّت و حلمسأله از دست دادهاند و بر اساس کثرت و روزآمدی ارجاعات، چاپ میشوند؛ هرچه «ترجمهای» و «غربیتر» و «اقتباسیتر» باشند، علمیتر انگاشته میشوند. در این منطقِ ناموجّه، علمیبودن به معنی دنبالهرو بودن است. این در حالی است که حتی مقالهبسندگی خطاست؛ چه رسد به آفات درونی این مقالات. این خطا، جامۀ «قانون» به تن کرده و از سوی «وزارت علوم»، رسمیّت دارد و در همۀ دولتها نیز جاری است. اینکه ممکن است فردی در جبهۀ علم و معرفت، قدرت جریانسازی فکری داشته باشد؛ یا در عرصۀ عمومی، راهی را بگشاید و به مسألهای پاسخ بگوید؛ یا در معرکۀ جنگ شناختی، روایت رسانهای از معارف ارائه نماید؛ یا در تقابلات و مناظرات عملی، حاضر و فعّال باشد، هیچ مزیّت و فضیلتی ندارد، بلکه برعکس، متضاد با «شأن علمی» قلمداد میشود. بدینجهت است که دانشکدههای علوم انسانی، به مراکز تولید «مدرّسانِ محافظهکار» تبدیل شده است، نه سرچشمۀ تولید «متفکرانِ مصلح».
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔘 رسانه نخبگان، مشاور امین نخبگان ایران اسلامی
https://eitaa.com/najmnews